Thursday, September 6, 2007

شاهکار شیوه ی استالینی

مصطفی شعاعیان

"مصطفی شعاعيان" نویسنده و متفکر مارکسیست در سال 1315 در محله " آب ‌انبارمعير" (واقع در خيابان خيام) تهران چشم به جهان گشود و در بامداد شانزدهم بهمن 1354 در خيابان "استخر" در حالیکه به محاصره ی نیروهای ساواک رژیم شاه در آمده بود ، با فشردن دندان بر كپسول سيانوری كه زير زبان داشت جان باخت.

"شعاعیان" یکی از رهبران " جبهه ی دموکراتیک خلق" بود که در خرداد 1352 به فداییان پیوستند. هدف "شعاعیان" از پیوستن به فداییان این بود که بتواند نظراتش را آزادنه در این سازمان به بحث گذاشته و گوش شنوا پیدا کند. اما رهبری سازمان فدائی نه قادر بود وارد مسائل تئوریک عمیق گردد و نه ظرفیت دموکراتیک برای پیشبرد بحثهای نظری در درون این سازمان وجود داشت. در نهایت، سران فداییان برای آنکه نوشته های "شعاعیان" نتواند بردیگر اعضایشان تاثیر بگذارد، یکی از کادرهایشان بنام "حمید مومنی" را مامور کردند تا به مقام پاسخگویی به نوشته های "شعاعیان" در آید. این فرد عملا در جواب به نوشته های "مصطفی شعاعیان" دچار تناقض گویی شد. نوشته ی زیر بخش کوتاهی از یکی از کتابهای "مصطفی شعاعیان" بنام " پاسخهای نسنجیده به قدمهای سنجیده" است که" در جواب به "سازمان چریکهای فدایی خلق" نوشته شده است.

******

هنگامیکه از شیوه ی استالینی سخن گفته می شود، مقصود شیوه ی نوپیدایی در تاریخ آدمی نیست، مقصود شیوه ی نوپیدایی در جنبش کارگری است؛ و همچنین مقصود چنان شیوه یی است که

درست مغایر با همه اصول و ارزشهای کمونیستی است و در عوض درست منطبق با همه ی اصول و ارزشهای ضد کمونیستی است. و مقصود از شیوه ی استالینی، عبارتست از یکچنان?? شیوه یی که مرحوم استالین بنیانگذار شخصی آن بود و عبارتست از جانشین کردن مسایل شخصی بجای مسایل طبقاتی؛ جانشین کردن پرونده سازی به جای حقیقت جویی؛ جانشین کردن تکفیر به جای برخورد مارکسیستی با اندیشه ها؛ تحریم کردن اشخاص و نوشته هایشان و در عوض، در اختیار توده قرار دادن پرونده های ساخته شده علیه آن کسان؛ بهتان زدن به هر تنابنده یی که نظری متفاوت با نظر او دارد، بطوریکه دیگر کسی جرات نکند حتی اگر هم آن تهمت ها را به ناحق میداند، باز هم نظر خود را ولو زیر لفظی باز گوید: فرود آوردن همه ی نیرو و توان تبلیغاتی خود بر روی یک موضوع و یا یک شخص ویژه برای پایمال کردن آن و در عوض بکار انداختن همه ی این نیرو برای برجسته کردن عکس آن؛ پرداختن به خرده ریزهای پراکنده ی زندگی و گذشته های اشخاص ، که به ناچار با خطا نیز آمیخته است و نتیجه گیری قاطع از آنها برای زمان کنونی، در حالیکه واقعیت درست بوارونه ی آنست... آری، این است شیوه ی استالینی!

... شیوه ی استالینی از هیچ خرده ریز بی سرو تهی هم برای پرونده سازی روگردان نیست. حال آنکه هر یک از رفتارهای خودش صد پله، هزار پله، صد کهکشهان و هزار کهکشان ضد انقلابی تر از آن مستمسک های دادگاهان نظامی است.[ به نمونه های بسیار اندکی از اندیشه های ضد کمونیستی بنیانگذار سیاستهای استالینی، یعنی استالین توجه فرماید:]

پرسش [ از استالین]- شما برای سازمان ملل متحد به مثابه ی وسیله ی حراست از صلح جهان، چه اهمیتی قائلید؟

پاسخ [ از استالین]- من برای سازمان ملل متحد به مثابه ی وسیله ی جدی در خدمت صلح و امنیت بین المللی اهمیت بسیار قایلم، قدرت این سازمان بین المللی در این حقیقت (واقعیت) است که این سازمان بر اساس اصل برابری حکومتها، نه اصل تسلط برخی از حکومتها بر دیگران استوار است (1).

من تردید ندارم که امکانات مسالمت آمیز نه تنها تخفیف نخواهد یافت بلکه ممکن است حتی افزایش یابد. کمونیزم در یک کشور کاملا ممکن است، به ویژه در کشوری مانند اتحاد شوروی (2).

پرسش [ از استالین]- نظر دولت اتحاد شوروی نسبت به حضور ناوگان آمریکا در مدیترانه چیست؟

پاسخ [ از استالین]- بی تفاوت هستیم.

پرسش [ از استالین]- آیا روسیه در نظر دارد که از ایالات متحده آمریکا وام بگیرد؟

پاسخ [ از استالین] - بله در نظر دارد (3).

پرسش [ از استالین]- آیا بایستی اتحاد شوروی و ایالات متحده ی آمریکا سیاست درازمدت مشترکی برای کمک به خلقهای خاور دور اتخاذ کنند؟

پاسخ [ از استالین]- به نظر من اگر میسر شود مفید خواهد بود. بهرحال دولت ما حاضر است سیاست مشترکی را درباره ی مسایل خاور دور با ایالات متحده دنبال کند (4).

پاسخ [ از استالین]- ... بگذار ما متقابلا سیستم های یکدیگر را مورد انتقاد قرار ندهیم، هر کسی حق دارد از سیستمی!!!! که می خواهد، پیروی کند. تاریخ خواهد گفت که سیستم ما بهتر است. ما باید به سیستمی که مردم انتخاب کرده اند، احترام بگذاریم، و اینکه آیا این سیستم بد یا خوب است، مساله ی است مربوط به مردم آمریکا. برای همکاری ما به سیستمهای مشابهی احتیاج نداریم. ما باید به سیستم دیگری که مردم تایید می کنند، احترام بگذاریم. تنها بر این اساس است که می توانیم همکاری را تضمین کنیم.

ما باید از این فاکت تاریخی آغاز کنیم که دو سیستم مورد تایید مردم وجود دارد. این پروپاگاند خواهد بود اگر ما یکدیگر را (بضرب) انتقاد دچار حواس پرتی کنیم (5).

آنوقت یکچنین موجودی دیگران را به اتهام عدول از مارکسیزم محکوم می کند. کسی که سازمان ملل را می ستاید؛ کسی که کمونیزم در یک کشور را اعلام می دارد؛ کسی که نسبت بوجود ناوگان آمریکا در مدیترانه بی تفاوت است؛ کسی که آماده است با امپریالیزم امریکا سیاست مشترک درازمدتی را در خاور دور پیاده کند؛ کسی که سیستم امریکا را سیستمی که مورد تائید مردم ان است می داند ... چندان از مارکسیزم و کمونیزم و طبقه کارگر دست شسته است که مارکسیزم و کمونیزم و طبقه کارگر نیز بایستی به یکباره از او دست شوید! و با این همه، چنین کسی به جرم عدول از مارکسیزم هر چه از دهانش در آید بهر کسی که خوش دارد، می گوید و هر کاری که از دستش بر آید درباره ی هر کسی که ویرش گیرد، انجام می دهد.

اینکه آنهایی که استالین به صلابه کشیده است چه نسبتی با مارکسیزم و طبقه کارگر داشتند یا نداشتند ، امر دیگری است. ممکن هم هست منحرف بودند و یا نبودند. بهرو، من اطلاعات دقیقی که بتوانم داوری کنم ، ندارم. و اساسا سخن بر سر آنها نیست. سخن بر سر این است، کسی حق دارد دیگری را به جرم عدول از مارکسیزم کیفر دهد، که خودش در کنار طبقه کارگر، و نه در کنار امپریالیزم آمریکا و هر امپریالیست دیگری قرار گرفته باشد. چنین موجودی چگونه می تواند به جرم عدول از ماکسیزم کسی را محکوم کند؟ چنین کسی چگونه می تواند به جرم ( همکاری ) با امپریالیزم کسی را کیفر دهد! آیا جز این است که در چنین مواردی ، مارکسیزم" صرفا بمانند چماق تکفیر ریایی" به کار رفته است؟

...[ رفقای چریکهای فدایی خلق] در کتاب "شورش نه، قدمهای سنجیده در راه انقلاب" این کمترین را با آتشبار "ایزم" های جور واجور هو می کنند. حال آنکه همه ی آن آتشبارها، همان "هو" هستند. و "هو" که از نظر اپورتونیستی و استالینیستی یک توپخانه ی نیرومند و افسانه یی است ، از نظر تاریخی با د است، با د!

توضیحات:

1) مصاحبه با نماینده ی

2) "آسوشیتدپرس"، 22 مارس 1946.

3) مصاحبه با فرستاده ی روزنامه ی "ساندی تایمز" 24 سپتامبر 1946.

4) مصاحبه با "هیو بی لی"، "پرزیدنت یونایتدپرس"، 28 اکتبر 1946.

5) مصاحبه با "الیوت روزولت"، 21 دسامبر 1946.

6) مصاحبه با "هارولدستاس، 29 اوریل 1947.

No comments: