Friday, September 7, 2007

چشم انداز جنبش دانشجوئی ایران

رنوا راسخ

رفقا این مقاله قرار بود که در نشریه «کمونیست ماهانه» ارگان حزب کمونیست کارگری- حکمتیست انتشار یابد ولی با مخالفت و سانسور سردبیر این نشریه، «محمود قزوینی»، از انتشار آن جلوگیری به عمل آمد. از این جهت آنرا جهت درج در نشریه ی وزین «میلیتانت» ارسال می دارم.

۱. ويژگی جنبش دانشجوئی ايران

اولين ويژگی جنبش دانشجوئی ايران يک دست نبودن اين جنبش اجتماعی است. از آنجائیکه دانشجويان دارای پيشینه ی فکری متفاوت و تعلقات و وابستگی های طبقاتی گوناگونی هستند نمی توانند دارای عملکرد یکسان سیاسی باشند. از این رو نمی توان با همگون نشان دادن نظریات گرایشات متشکل جنبش دانشجوئی، جهت و هدف مشترکی را برای آنان ترسیم کرد.

دومين ويژگی جنبش دانشجوئی ايران، شاخص های مبارزات راديکاليستی، روشنگری و تجددخواهانه ی آن است که در زیر به توضیح آنها می پردازیم.

الف- مبارزات راديکاليستی

جمعيت دانشجويان ايران در حدود دو ميليون نفر است که بخش وسيعی از آنها را جوانان تشکيل می دهند. بعلت شرايط سنی، محيطی و عملکرد نادرست تماميت نظام حاکم، اين نسل تبديل به يک نسل معترض و عصيانگر شده و سعی می کند تا نظرات خود را بدون ترس و پروا ارائه دهد. علت هم کاملا روشن است زيرا نظام سرمایه داری حاکم بر ايران با سلب ابتدائی ترين آزاديهای فردی و دمکراتيک نظير ( آزادی قلم، بيان، تجمع، اعتصاب، تحزب، پوشش و غيره) و عدم توجه به مطالبات صنفی نظير بهبود بخشيدن محيط آموزشی، خوابگاهها، سلف سرويس و غيره، مبارزات دانشجويان را به سمت اعتراضات راديکال هدايت می کند. اين اعتراضات و مبارزات اگرچه ابتدا از مطالبات و نيازهای خود دانشجويان آغاز می شود ولی شکل عام به خود می گيرد چراکه تنها مختص به قشر دانشجو نيست. مثلا زمانی که دانشجو برای مطالبات دمکراتيک می رزمد اين مطالبات يا دقيقا همان مطالباتی است که از ساير اقشار و طبقات تحت ستم سلب شده است و يا تحقق آن مطالبات شرايط مناسب مبارزاتی را برای ديگر طبقات و اقشار اجتماعی مهيا می کند. مثلا زمانی که جنبش دانشجوئی خواستار آزادی تشکل مستقل و سراسری خود است و يا خواستار آزادی قلم و بيان می باشد، تحقق اين خواسته های برحق بدون شک طبقه کارگر و يا روشنفکران و نويسندگان جامعه را هم ذينفع می کند.

پس مطالبات دمکراتيک در ايران که دانشجويان ايرانی هم برای آنها مبارزه می کنند دارای ماهيت مرکب است يعنی تحققش وابسته و ملزم به تحقق ساير مطابات بر زمين مانده است.

ب- ماهيت روشنگری و تجدد خواهانه

جنبش دانشجوئی يک جنبشی است که می تواند سريعا به کسب آگاهی برسد و می تواند به جمع بندی مبارزات پيش و پس از خود بپردازد. فعالين راديکال و مبارز اين جنبش علی رغم يک دست نبودن، علاوه بر تلاش در جهت دستيابی به معرفت زمان خود به سمت معرفت فرا زمانی حرکت می کنند.

حضور در محيطهای علمی، آموزشی، تحقيقاتی سبب می شود که فعالين اين جنبش روشنگر به چالش ذهنيتها و افکار سنتی و اقتدارگرا پرداخته و از اتوريته های ذهنی ( يعنی ديوارهای تعصب و تحجر) به انديشه های انتقادی و راديکاليستی روی آوردند. از آنجائی که جنبش دانشجوئی تاريخا يک جنبش روشنگر و تجدد خواهانه است در نتيجه در مقابل سنت قرار می گيرد.

در ايران ساليان سال علوم و آموزش و پرورش تحت نفوذ روحانيت قرار داشته و ملايان را علما يعنی تنها کسانیکه دارای علوم بودند می دانستند. در نتيجه قشر ملايان با هرگونه تجددخواهی و دگرگونی سنت سرستيز داشتند. برای مثال نگاه کنيد به مشکل آفزينی هايی که آخوندها برای « رشديه» بنيانگذار مدارس نوين ايران بوجود آوردند.

البته درطول تاريخ ايران، روحانيت در مقابل سير تجدد خواهی دست به عقب نشينی های وسيعی زدند ولی در عين حال از حکومت زمان خود، امتيازات بسياری را نيز دريافت نمودند. مثلا زمانی که « دارالفنون» در دوره سلطنت « ناصرالدين شاه» و به فرمان صدر اعظم اصلاحگرش، « اميرکبير» ساخته شد، مسئولان آن ملزم بودند که در آن تنها به تدريس فنون و نه علوم که در انحصار مدارس مذهبی ( يعنی حوزه های علميه) بود، بپردازند.

و يا در زمان « رضا شاه»، زمانیکه روحانيت اجازه بازنگری و تغيير دستگاه و قوانين قضايی را گرفت و در کمسيون تدوين قانون نقش کلیدی بازی کرد، از هر گونه تغییر و دگرگونی مدارس مذهبی که به شکل کاملا سنتی اداره می شد، جلوگیری نمود. اين مساله سبب گردید که مدارس مذهبی ( بر خلاف اروپا) به دانشگاه تبديل نشوند چراکه شالوده و ماهيت حوزه های علميه دست نخورده باقی ماند؛ در نتيجه مباحث درونی اين مدارس دينی نتوانست خودش را با علوم جديد سازگاری دهد. اگر در اروپا چنين مساله ای اتفاق افتاد يعنی بسياری از مدارس مذهبی به دانشگاههای بسيار معروف و قدرتمندی تبديل شدند، علتش اين بود که بين سنت و تجدد يک روياروئی موثر و چالشگر صورت گرفت. به نظر بسياری از محققان اگر نقد راديکال سنت و دين نبود، علوم و دانشگاهها هرگز در شکل امروزيش در کشورهای غربی متولد نمی شد.

اختلاف بين حوزه های علميه و دانشگاهها با گسترش منابع اطلاع رسانی (نظیر اینترنت)، حتا با حاکم شدن حکومت دينی حاضر، بيشتر و بيشتر شد و سبب آن گرديد که جنبش دانشگاهی بعنوان يک جنبش تجددخواه رو در روی سنت و حکومت دينی قرار بگيرد.

سومين ويژگی جنبش دانشجوئی اين است که موقعيت دانشجويان موقتی است. يعنی دانشجو برای يک دوره ی ( مثلا ۴ تا ۵ ساله يا بيشتر) وارد دانشگاه شده و بعد بايد آن را ترک و اگر شانس داشته باشد جذب محيط کار و در غير اينصورت به جمع بيکاران جامعه می پیوندد.

با موقتی بودن قشر دانشجو، مساله ی انتقال تجربيات مبارزه از نسلی به نسل ديگر با مشکلات مواجه خواهد شد. در حقيقت می توان گفت که اگر پلی بين نسل قبلی و نسل فعلی زده نشود، حافظه ی تاريخی جنبش دانشجوئی دچار صدمات جبران ناپذيری خواهد شد. برای تحقق اين مهم، وجود تشکلات مستقل دانشجويان امری بسيار حياتی می باشد که در همين گفتار به آن خواهم پرداخت.

۲. ديدگاههای رايج و عمومی در مورد جنبش دانشجوئی

دسته اول- کسانی هستند که معتقدند که جنبش دانشجوئی فقط بايد خودش را مختص به مبارزات صنفی و گذرا کند چراکه شرکت دانشجويان در ساير مبارزات اجتماعی غير موجه است. اين بينش در زمانی بسيار رايج بود که دانشگاهها فقط مختص تعدادی افراد نخبه بودند که بعدها اکثريت آنان جذب بدنه حاکميت های خود می شدند. اما با گسترش مدرنيزاسیون و ظهور کثير دانشگاههای نظام جديد که علوم آکادميک را در اختيار توده ی وسيعی از مردم قرار داد، اين نظريه به حاشيه رانده شد. در ايران امروز اين نظر همچنان بوسيله ی بخش وسيعی از اصلاح طلبان مطرح می شود. آنان بر اين اعتقادند که دانشجويان بايد سرشان در کار خودشان باشد و صرفا برای مطالبات صنفی خود وارد صحنه شوند.

دسته دوم- بر اين اعتقادند که دانشجويان را بايد به عنوان « کنشگران انقلابی» در نظر گرفت. از منزگاه اين ديدگاه دانشجو يک قشر فعال است که بايد متحد با طبقه کارگر و ساير اقشار تحت ستم در نظر گرفته شود. معتقدان به اين بينش بر اين اعتقادند که جنبش دانشجوئی بايد به مبارزات ضد سرمايه داری- ضد امپرياليستی بها دهد چراکه با وجود نظام سرمايه داری چه در سطح ملی و چه بين المللی تحقق آزادی واقعی با مشکل بغرنجی روبرو خواهد شد.

در حال حاضر بعلت اپيدميک شدن سياستهای نئوليبراليستی در اکثر کشورها جهان ( از جمله ايران) ما شاهد پرولتاريزه شدن بخش وسيعی از فازغ التحصيلان دانشگاههای ايران و مدارس عالی هستيم. اين مساله سبب می شود که فاصله ها ی بين کنشگران انقلابی (دانشجويان) و کارگران کمتر شده و آسان تر آنها بتواند زبان مشترک پيدا کرده و همديگر را در مبارزاتشان مدد دهند.

دسته سوم- اين ديدگاه، جنبش دانشجوئی را يک جنبش تکامل گرا و انقلابی می داند ولی معتقد است که شرايط موجود در درون جامعه اين جنبش را به سمت حاشيه هدايت خواهد کرد. اين نگرش در اواخر جنبش دانشجوئی دهه ۶۰ اروپا از طرف متفکران «مکتب فرانکفورت» مطرح شد. صاحب منصب اين مکتب « هربرت مارکوزه» عنوان کرد که در کشورهای فرا صنعتی غرب از آنجائی که انقلاب تکنولوژيک، انباشت وسيع سرمايه، توسعه اجتماعی-اقتصادی وسيع صورت گرفته است، شرايط فلاکت مطلق به شدت کاهش يافته و وضع زندگی طبقات تحتانی بهبود يافته است. مسائلی نظير بيمه های اجتماعی، حقوق بيکاری و بازنشستگی و غيره ، نقش انقلابی را از طبقه کارگر می کاهد و جنبش کارگری را با افول روبرو می کند. در مقابل اين شرايط نظام سرمايه داری، نيروهايی نظير جنبش دانشجويی و غيره را در حاشيه نظام تحمل می کند.

« هابرماس» ( يکی ديگر از صاحب منصیان مکتب فرانکفورت) ، اين نظرات «مارکوزه» را کمی تکامل می دهد؛ او معتقد است که جنبشهای دانشجوئی واکنشی هستند و زمانی آنها می توانند موثر واقع شوند که فرامليتی شده و در سطح جهان به هم پيوند بخورند. اين نظريه که از آخرين انديشه های هابرماس است امروز از اهميت بسياری برخوردار است چراکه در حال حاضر، با فرا گير شدن سياستهای نئوليبراليستی که منجر به معضلاتی مانند خصوصی سازيها، نابودی محيط زيست، افزايش فقر و بيکاری، نابود اقتصاد ملی کشورها، حمله به حقوق شهروندان و غيره گشته، ما همچنان شاهد مبارزات فراگيری در کشورهای ( اروپايی – آمريکايی) بر ضد اين مسير ضد انسانی هستيم که خودش را در مبارزات ضد جهانی سازی متبلور ساخته است.

بر هر حال بايد گفت که ديدگاه سوم با وجود اينکه مربوط به کشورهای فرا صنعتی است، با تغيير و تحولاتی که در عرصه های اجتماعی، سياسی و يا اقتصادی در طی ۴۰ سال اخير در اين کشورها رخ داده است، ديگر حتی قابل انطباق با اين کشورها هم نيست.

۳- گذار از مبارزه ی واکنشی به مبارزات کنشی

جنبش دانشجوئی ايران از جمله جنبش های خردگرا و آرمانگرای است که توانسته علی رغم شديدترين سرکوبها توسط نظامهای توتاليتر حاکم بر ايران، همچنان پيوستگی و تداوم مبارزه را در خود حفظ نمايد. اين جنبش صرفا خودش را محدود به روشنگری يا نقد صرف از مناسبات حاکم بر جامعه نکرده بلکه هميشه پرچمدار خواستهای دمکراتيک و عدالت خواهانه بوده است.

شرايط استبدادی حاکم بر جامعه مسئوليتهای سنگينی را خواسته يا ناخواسته بر دوش جنبش دانشجوئی قرار داده است. جنبش دانشجوئی برای پيشبرد و تحقق خواسته های دمکراتيک و صنفی به علت عدم ساخت مناسب قدرت و سرکوب وحشيانه ی نظام به طرف جنبش انقلابی در حال پيشرویست؛ ولی متاسفانه جنبش دانشجوئی يک مبارزه عکس العملی و واکنشی را به جلو می برد. يعنی ابتدا بايد انگيزه ی تحقير، نابرابری و بی عدالتی از طرف ساخت قدرت حاکم ايجاد گردد تا سبب واکنش جنبش دانشجوئی و وارد شدن آنها در مبارزه گردد.

اين گونه مبارزات واکنشی دارای يک اشکال اساسی هستند و آن اين است که اگر سازمانيافته و نهادينه شده نباشند پس از هر شکست احساس انفعال را در جنبش دانشجويان بوجود خواهند آورد.

مبارزات واکنشی همچنان باعث می شود، جمع بندی درستی از شکستها ، پيروزيها و یا تجربيات گذشته ی اين جنبش صورت نگيرد؛ در نتيجه: در جا زدن، وسيله قرار گرفتن و آزموده را آزمودن ها، جز اساسی اين جنبش می گردد. برای گسست از اين نارسائی بسيار حياتی و تاريخی جنبش دانشجوئی و گذار به مبارزات کنشی، لزوم تشکلات مستقل دانشجوئی مطرح می گردد. موجوديت اين نوع تشکلها اگرچه امروز روز از سوی دستگاه سرکوبگر حاکم مورد پذيرش قرار نمی گيرد ولی محافل، هسته ها و گروههای مبارز دانشجوئی بايد آنها را به عنوان يک شعار حياتی برای متحد نمودن مبارزات دانشجوئی و پايان دادن به اين خلا تاريخی در دستور کار قرار دهند.

نظام سرمایه داری حاضر بر بستر بحران زاده شده و عمر تضاد گرايشات درون حکومتی اش به قدمت خود رژيم فعلی است. در نتيجه زمانيکه که بحران ساختاری رژيم افزايش می يابد، جنبش های اجتماعی فرصث پيدا می کنند با طرح راديکالترين شعارهای کوتاه يا درازمدت خود، فشار را بر بدنه حاکميت افزايش داده و با ميدان گيری ، فرصت مناسبی را برای به دست گرفتن سرنوشتشان کسب کنند. در چنين زمانهای حساسی است که اگر جنبشهای مستقل و سازمانيافته ( نظير جنبش دانشجوئی) حضور داشته باشند، متحددا می توانند در کنار ساير جنبشهای اجتماعی ( به خصوص طبقه کارگر) وضعيت فعلی را نه بصورت صرفا ويرايشی بلکه تغيير بنيادی ساختار اجتماعی دگرگون و انکشاف بخشند.

۴- وظایف و چگونگی تشکلات مستقل دانشجوئی

یکی از ابزارهای موثر جهت گذار از مبارزات واکنشی به مبارزات کنشی دانشجوئی، تشکلات مستقل آنهاست که باید دارای مشخصه های زیر باشد:

اول- تشکلات مستقل دانشجوئی بايد مستقل از دولت و سازمانهای دانشجوئی وابسته به آن شکل بگيرد. اين تشکلات همچنين بايد مستقل از تمام احزاب و سازمانهای اپوزيسيون شکل بگيرند، چراکه تبديل تشکل مستقل دانشجوئی به محلی برای جنگ و جدال سازمانهای سياسی، تشکل مستقل را نابود و بی عمل خواهد نمود. البته ذکر اين نکته حائز اهميت است که فعالين، هواداران و يا اعضای جريانات سياسی می توانند در اين تشکلات حضور داشته باشند ولی نبايد از تشکلهای مستقل دانشجوئی استفاده های ابزاری خود را نمايند.

دوم- تشکلات مستقل دانشجوئی، تشکلاتی هستند که برای تحقق خواسته های صنفی و دمکراتيک مبارزه می کنند. بدون شک تحقق مسائل دمکراتيک و صنفی آنها وابسته به تحقق مطالبات ساير مردم ايران است. اگر بر اين مساله تاکيد شود که وظيفه تشکل مستقل صرفا مبارزه صنفی است با يک تناقض مواجه خواهيم شد چراکه تحقق حتی خواسته های صنفی، راه حلل سياسی دارد. لذا مبارزات صنفی- دمکراتيک دو روی يک سکه هستند.

سوم- ساختار تشکيلاتی تشکلات مستقل دانشجوئی بايد کاملا دمکراتيک باشد. چراکه اين تشکلات از اقشار مختلف اجتماعی تشکيل يافته اند که از ساختار استبداد و اقتدار بريده و خواستار مشارکت اکثريت در سرنوشتشان هستند. حق ويژه قائل شدن يا تبديل اين تشکلات به ميدان مبارزات صرفا ايدئولوژيکی سبب نابود کردن اين تشکلات از درون می گردد.

چهارم- تشکل مستقل دانشجوئی يک جبهه ی متحد از دانشجويان با افکار مختلف است که برای دفاع از حقوق صنفی و دمکراتيکشان تشکيل یافته است؛ در نتيجه می توان گفت که اين تشکل لزوما بر وحدت در برنامه ی يک عده دانشجو استوار نگشته بلکه از درک ضرورت ها و وحدت در عمل آنها بر پا می گردد. لذا اين تشکلات می توانند پذيراگر تمام گرايشات اجتماعی که بر سر اصول مبارزاتی در عمل به توافق رسيده اند باشند. مثلا عده ای دانشجو که به لزوم مبارزه بر عليه استبداد از هر نوع آن ، دفاع از حقوق دمکراتيک و آزاديهای فردی و غيره رسيده اند می توانند در کنار هم در تشکلات مستقل خود را منسجم و مبارزه را به پیش برند.

به عنوان سخن آخر:

جنبش دانشجوئی بدون تشکل تنها ماده ایی جهت سوء استفاده قرار گرفتن گرايشات اقتدارگراست. اگر اين جنبش خواستار انتقال تجربيات به نسل های بعد از خودش هست، اگر خواستار اتحاد، ائتلاف و يا اتحاد عمل با جنبش های مختلف اجتماعی است، اگر خواستار پيروزهای شکوهمند آتی است، نياز به تشکلات مستقل خود را دارد.

هرچه جامعه سازمان يافته تر باشد، روند مبارزات ريشه ای و پيگير در آن موثرتر خواهد بود. اگرچه سازمانيابی در مقياس کوچک يا بزرگ در حال حاضر امری بسيار مشکل است ولی بايد تاکيد نمود که مبارزه با يک نظام سرمايه داری عقب افتاده کار آسانی نيست و احتياج به صبر، تلاش و روحيه ای خستگی ناپذير دارد. گامهای اوليه برای تحقق اين مهم امروز در درون جنبش دانشجوئی به دست دانشجويان مبارز، راديکال و کمونیست برداشته شده است.


No comments: