Friday, September 7, 2007

اعتصاب و قدرت کارگری

رضا مهدوی

هر مبارزه ی کارگری که فرای هدف های محدود اقتصادی و سياسی برود، حامل شکل ها و نطفه های اوليه «قدرت پرولتری» است. قدرتی که در مقابل «قدرت بورژوايی» قرار گرفته و آن را مورد سؤال بنيادين قرار می دهد. به قول يکی از وزرای بورژوای اروپايی "هر اعتصاب کارگری نطفه ی يک انقلاب را در «خود» دارد"!

گرچه، سازماندهی يک اعتصاب محلی با هدف اقتصادی جزیی آغاز می شود، اما بخشی از قدرت سرمايه داری را زير سؤال می برد. اعتصاب، عملی است که کارگران را رودر روی مديريت قرار می دهد. کارگران با اين اقدام به مديريت می گويند که: "هر چه دلش خواست نمی تواند انجام دهد"! همچنين کارگران با اين عمل کل حقوق دولت بورژوازی را در اعمال کنترل در کارخانه، مورد سؤال قرار می دهند. يک اعتصاب بر محور يک سلسله مطالبات جزیی، کل «قوانين» سرمايه داری را نيز بی اعتبار اعلام می کند. قوانينی نظير «آزادی کار» که توسط مبلغان دولت سرمايه داری موعظه می شود، در عمل به قوانين «آزادی استثمار» کارگران توسط سرمايه داران تبدیل می شود. زيرا که به محض وقوع يک اعتصاب ساده، مديريت کارخانه با توسل به نيروی ضربتی دولت سرمايه داری کليه حقوق ابتدايی، از جمله حق رفت و آمد به کارخانه را از کارگران سلب می کند. تنها لحظاتی پس از آغاز يک اعتصاب، کارگران در می يابند که تبليغات «آزادی کار» توسط دولت سرمايه داری قلابی است. کارگران بلافاصله درک می کنند که «قوانين کار» بورژوازی سراپا کذب است. نه تنها حق اعتراض به محيط نامساعد و وضعيت کار از کارگران سلب می شود، که حتی رهبران آنان اخراج، دستگير و شکنجه و اعدام نيز می گردند. پس از هر اعتصابی کارگران بلافاصله مفهوم واقعی «آزادی کار» و «قانون کار» را درک می کنند: «آزادی سرمايه» برای خريد «نيروی کار» در هر وضعيت و شکلی که مورد علاقه و نياز آنان است؛ «قانون سرمايه» که کارگران را مبنی بر معيارهايی، با اعمال زور، مجبور به پذيرش کليه شرط های آنان می کند!

اما در صورت بروز يک اعتصاب گسترده تر، سراسری و عمومی، تضاد بين «کار» و «سرمايه» در شکل عريان تر و واضح تری ظاهر می گردد. برای نمونه چنانچه يک اعتصاب از کارخانه ای آغاز گشته و به محلات، کارخانه ها و ادارات مجاور گسترش يابد؛ زمانی که اعتصاب کارخانه از يک اعتصاب عادی (دست از کار کشيدن) فراتر رود و کارگران، کارخانه را نه تنها به اشغال خود گيرند، بلکه بطور «فعال» امر مديريت آن را بر عهده گيرند، اعتصاب به نتيجه منطقی و نهايی خود می رسد و يک سؤال محوری طرح می گردد: چه کسی «ارباب» کارخانه، اقتصاد و دولت است، کارگران يا سرمايه داران؟

کارگران، در عمل در می يابند که خود آنها «ارباب» کارخانه هستند و نه مديران و سرمايه داران. اما، تنها راه تضمين تداوم اين وضعيت، سازماندهی کارگری است. ايجاد «کميته اعتصاب» سنتاً پاسخگوی اين نياز مقطعی کارگران است. «کميته اعتصاب» نقش ايجاد جمع آوری منابع مالی، خوراک و پوشاک و غيره را برای اعتصاب کنندگان بر عهده می گيرد. اما اين ها تنها کار «کميته اعتصاب» نيست. اين کميته به کميسيون های متعددی بر اساس نياز مادی، معنوی و سياسی و تشکيلاتی کارگران تقسيم می شود. ما در اين مقطع شاهد نخستين نطفه های «قدرت کارگری» خواهيم بود. کميسيون های مالی، خوراک، پوشاک، میلیشیای مسلح، اطلاعات، تفريح و حتی «اطلاعات مخفی» به وجود می آيند. چنانچه «اعتصاب»، عمومی گردد، بلافاصله بخش های توليدی، برنامه ريزی اقتصادی، امور خارجی نيز به دنبال کميسيون ها شکل می گيرند. در اينجا کارگران نخستين آزمايش «قدرت» را تجربه می کنند. کميته اعتصاب برای از ميان برداشتن «تقسيم کار» تحميلی جامعه ی بورژوايی بين «برنامه ريزان» و «مجريان»، به شکل روزانه جلسات عمومی گذاشته تا تمام کارگران و خانواده های آنان در کليه امور تصميم گيری قرار گيرند.

چنين تشکل دمکراتيک و مبارزی نه تنها مطالبات اعتصاب کنندگان را تحقق خواهد بخشيد که نخستين گام را برای رهايی کارگران از اعمال زور و اجحافات مديريت و مسئولان کارخانه، بر خواهد داشت. يعنی نخستين گام در راستای الغاءی «از خود بيگانگی» و رهايی از شر «قوانين بازار» و «سرمايه».

زمانی که يک اعتصاب محلی، برای سازماندهی خود، دست به ايجاد کميته اعتصاب دمکراتيکی می زند؛ زمانی که اين قبيل کميته ها نه تنها در يک کارخانه که در يک منطقه به وجود بيايد؛ زمانی که اين کميته ها از طريق هيئت نمايندگی اين نهادها با يکديگر ارتباط برقرار کنند و مرکزيت بيابند؛ در آن صورت ما شاهد تّولد شوراهای کارگری خواهيم بود. اين نطفه اوليه دولت کارگری آتی است.

شورای «پتروگراد» در روسيه به چنين شکلی تولد يافت و رهبری انقلاب اکتبر 1917 را بدست گرفت. در ايران نيز در دوره پيشا انقلابی قيام بهمن 1357، سازماندهی شوراها و کميته های اعتصاب به بارزترين نحوی چنين نطفه هايی را به وجود آورد. کارگران و کارکنان صنايع نفت با چنين سازماندهی قادر شدند که شيرهای نفت را بسته و ستون فقرات رژيم شاه را بشکنند. اين اقدام منجر به سرنگونی نهايی رژيم شاه شد.

20 مرداد 1386

No comments: