Thursday, September 6, 2007

تداوم مبارزات در فرانسه

کارگران وارد صحنه می شوند

تونی کلیف و ایان بیرچال برگردان: شکوفه بهار

تداوم مبارزات در فرانسه

کارگران وارد صحنه می شوند

اثر: تونی کلیف و ایان بیرچال

برگردان: شکوفه بهار

طغیان دانشجویی در ابتدا برای کارگران ابتکار آفرین شد. آنان بیش از هرکس دیگری از بحران اقتصادی اجتماع فرانسه آسیب دیده اند. برای آنان کار پیدا کردن بسیار مشکل است و اگر هم کاری بیابند، اغلب آینده ای ندارد. آنان از بچگی می آموزند که سرسخت باشند، زیرا که برخورد پلیس با آنان همیشه شکل برخورد باشورشی و "خطاکار" را دارد. آنان از بحران های عقیدتی و اخلاقی جامعه آسیب می بینند.

روز 6 مه، زمانی که دانشجویان ثابت کردند که نه تنها آمادگی مبارزه با پلیس را دارند که توانایی ایستادگی و حفظ موقعیت خود را هم دارند، بود که کارگران جوان به آنان پیوستند. روز 10 مه که به "شب سنگر" معروف است، به تعداد آنان افزوده شد. از آن پس، هزاران کارگر به دیدن دانشگاه سوربن آمده اند. جو انقلابی برای آنان ابتکار آفرین بود؛ یک کارگر میانسال کارخانجات رنو می گفت:

"در چند روز اول، من هر شب پنج یا شش کارگر راـ که اغلب عضو حزب کمونیست بودندـ با اتومبیلم به سوبن می بردم. روز بعد که به سر کار می آمدند، برخوردشان کاملاً فرق می کرد. آنان از طریق دانشجویان و "گروه های سیاسی" آموزش سیاسی ای می دیدند که از حزب کمونیست نیاموخته بودند. جو دانشگاه جوی کاملاً رهایی بخش بود و با جو دیکتاتوری حاکم بر کارخانه کاملاً متفاوت. تظاهرات دانشجویی، محیطی را ایجاد کرده بود که در آن مردم می توانستند شعارهای خود را بسازند. در تظاهرات اتحادیه های کارگری رسمی تنها شعارهای معینی را می توان داد که از قبل از بالا رسیده است. زمانی که کارخانجات رنو اشغال شد، کارگران تغییر کنترل کارخانه را از روش مدیریت با استفاده از تکنیک های مدرن به روش بوروکراسی حزب کمونیست که کاملاً دیکتاتوری بود، تجربه کردند. در کارخانجات رنو، کارگران از هر گونه آزادی ای محروم بودند. اما در سورین آنها احساس آزادی می کردند. وقتیکارگریبه سوربن می رفت، به او به چشم یک قهرمان می نگریستند. اما در کارخانه رنو او تنها یک شئی بود. در آن دانشگاه او یک مرد بود. این جو آزادی توأم با حس انسانیت، به کارگران جوان حس مبارزه جویی می داد. در بازگشت از سوربن، کارگران جوان رنو با استفاده از کوکتل مولوف به سازماندهی جهت دفاع از خود، در مقابل پلیس پرداختند. رهبران حزب کمونیست استقاده از کوکتل مولوتوف را برعلیه پلیس، ممنوع اعلام کردند. وقتی دانشجویان به "بیلان کورت" رسیدند، مسنولان حزب کمونیست، به کارگران چماق دادند که با "تروتسکیست ها" بجنگند. همزمان، به ما گفتند که اگر نیروهای پلیس آمدند، نه تنها از مبارزه خودداری کنیم، بلکه ما می باید از کارخانه بیرون آمده و سر خود را (با افتخار) بالا بگیریم. در تظاهرات دانشجویی، ما آزادی داشتیم تا با پرتاپ کردن سنگ با پلیس مبارزه کنیم. در تظاهرات اتحادیه کارگری رسمی شعار اصلی از "اجتناب از تحریک کنندگان" بود. در تظاهرات دانشجویی، هر کس سنگی از زمین برمی داشت، یک رفیق محسوب می گردید."

همین کارگران رنو، به نکته زیر هم اشاره کردند:

"دانشجویان به کارگران به عنوان منظری از طبقه کارگر مبارز می نگرند که بسیار با آنچه که به طور سطحی دیده می شود تفاوت دارد. بسیاری از کارگران جوان، در دانشگاه سوربن عقاید تاریخی سنت های انقلابی را بازیافته اند و شروع به استقاده از زبان انقلابی کرده اند."

اما بهر حال، همه کارگران مانند این کارگران جوان عکس العمل نشان ندادند. تنها یک اقلیتی با دانشجویان انقلابی و گروه های انقلابی تماس نزدیک برقرار کردند. اکثریت بسیار بالایی همواره تحت نفوذ سازمان های سنتی ـو مهم ترین آنها حزب کمونیست و فدراسیون اتحادیه های کارگریش ـ باقی ماندند.

اتحادیه های کارگری به پا می خیزند

اولین شماره نشریه "انسانیت" شنبه 11 مه، یعنی روز بعد از "شب سنگر" بیرون آمد و به تظاهرات سه شنبه شب، 14 مه، دعوت کرد تا از "کاخ سنت میشل" تا "گار دو است" راهپیمایی کنند. در آن روز شنبه نمایندگان اتحادیه های کارگری UNEF، CGT و CFDT ملاقات داشتند. در نتیجه آن اعلام اعتصاب عمومی در روز دوشنبه 13 مه داده شد. نشریه انسانیت، شماره مخصوصی بیرون داد با عنوان "سرکوب را متوقف کنید".

رهبران اتحادیه های کارگری می خواستند یک اعتصاب یکروزه به عنوان تحفه بگذارند ـباز هم یکی دیگر از زنجیر اعتصابات تحفه ای. اما جواب کارگران در روز 13 مه هیچ گونه شباهتی به آن چه که رهبران اتحادیه های کارگری می خواستند، نداشت. 10 میلیون کارگر به خیابان ریختند. این تعداد چهار برابر تعداد کارگران شرکت کننده در اعتصابات فرمایشی اتحادیه های کارگری بود. کل کشور فلج شده بود. در پاریس تظاهرات یک میلیون نفری انجام گرفت. با مقاومتی که در مقابل رهبری اتحادیه های کارگری شده بود، قرار بود که در تظاهرات هیچ کس پرچم سه رنگ بهمراه نداشته باشد. یکی از ناظران فقط سه نفر را دیده بود که پرچم سه رنگ را به همراه داشتند، بقیه پرچم سرخ حمل می کردند. اتحادیه کارگری CGT شعار "پول، شارلوت" و "از قدرت خرید دفاع کنید" را دادند. دانشجویان فریاد کشیدند "تمام قدرت در دست کارکران"، "قدرت در خیابان ها است"، "رفقای ما را آزاد کنید"، "دوگل ـ قاتل" و "CRS=SS".شعارهای کارگران اما نه شعارهای اتحادیه ها بود و نه شعار دانشجویان انقلابی. شعارهای اصلی آنها "ده سال کافی است"، "مرگ بر حکومت پلیسی"، "ژنرال، سالگرد مبارک". سپس تمام گروه ها شروع به خواندن شعر محزون "بدرود دوگل" را کردند. بعد از آن، همه دستمال های خود را به هوا پرتاپ کرده و این بزرگ ترین شادمانی را قدردانی کردند.

تفاوت های جدید سیاسی را در نوع شعارها می توان یافت.

رهبران اتحادیه کارگری CGT و حزب کمونیست امیدوار بودند که اعتصاب و تظاهرات یکروزه به عنوان سوپاپ اطمینان به خوبی عمل کرده و پایان این مبارزه باشد. اما آنها این حساب را نکرده بودند که کارگران اقشار مختلف به این صحنه مبارزه پیوسته و مطالبات خود را دنبال کنند.

روز 14 مه کارگران "هوانوردی جنوب" در "نانت" اعلام یک اعتصاب نامحدود را نمودند. آنها کارخانه را اشغال و رئیس آن را در دفترش زندانی کردند. (نشریه انسانیت روز بعد از آن سعی در نادیده گرفتن این اتفاق نموده و تنها چند خطی بیشتر در باره اش ننوشت).

روز بعد، 15 مه، کارخانه ماشین سازی رنو در "کلیئون" اشغال گردید.

روز 16 مه، اعتصاب و اشغال این کارخانه رنو به بقیه کارخانجات رنو سرایت کرد. در "بیلان کورت" اعتصاب کنندگان مطالبات خود را اعلام داشتند: ماهیانه حداقل 1000 فرانک، بازگشت بلافاصله به کار و بدون از دست دادن دستمزد برای 40 ساعت در هفته، بازنشستگی در سن 60 سالگی، دستمزد کامل برای روزهای اعتصاب، آزادی برای حق انتخاب اتحادیه کارگری در کارخانه. این مطالبات به دست تمامی شرکت های بزرگ کشور رسید.

سپس تمامی کارخانجات مهندسی، اتومبیل سازی و هواپیماسازی، جای پای کارگران رنو را گرفته و اعتصاب نموده و کارخانه های خود را اشغال کردند. روز 19 مه، قطارهای شهری، خدمات پست و تلگراف فلج شد؛ همین طور مترو و اتوبوسرانی. اعتصاب به میان کارگران معادن، کشتیرانی و خطوط هوایی "ایر فرانس" و نظیر آن کشیده شد.

روز 20 مه اعتصاب عمومی همه جا را گرفت. در این مقطع، حدود 9 میلیون کارگر در حال اعتصاب بودند. کسانی که قبلاً هرگز اعتصاب نکرده بودند، حالا برای اولین بار در عمر خود، اعتصاب می کردند؛ کسانی مانند رقاصان فولی برگرس، فوتبالیست ها، روزنامه نگاران، زنان فروشنده، تکنیسین ها.... پرچم سرخ از تمام محل های کار برافراشته شد. حتی یک پرچم "سه رنگ" به چشم نمی خورد؛ سرپیچی از بیانیه رهبران اتحادیه کارگری CGT و حزب کمونیست که اعلام کرده بودند "پلاکاردهای ما هم پرچم سه رنگ است و هم پرجم سرخ".

رهبران هر دو اتحادیه PCF و CGT بسیار واضح، روشن کرده بودند که خواهان محدود کردن جنبش به مبارزه برای رفرم های اقتصادی هستند تا از مطرح کردن موضوع سرنگونی نظام سرمایه داری جلوگیری نمایند.

روز 17 مه، در یک مصاحبه مطبوعاتی، "سگوی" گفت: "این اعتصاب عمومی در حال رشد است، بدون این که ما خواهان آن بوده باشیم و رشدش به مسئولیت خود کارگران است." او البته کاملاً درست می گفت، چون اعتصاب در ابعادی در حال رشد بود که رهبران اتحادیه CGT نه پیش بینی اش را می کردند و نه آمادگی اش را داشتند.

شاید بهترین نمونه این بیانیه ها، مصاحبه سگوی با رادیو و تلویزیون در روز 19 مه بود که روز 2 نوامبر در "نشریه انسانیت" هم به چاپ رسید:

سئوال: تقریباً در همه جا، کارگرانی که در اعتصاب هستند، می گویند که تا آخر خواهند ایستاد. برداشت شما از این موضوع چیست؟ اهداف شما چیست؟

سگوی: این اعتصاب به قدری قدرتمند است که کارگران مسلماً می خواهند رضایت نهایی را در پایان راه این حرکت کسب کنم. منظور از "تا آخر" برای ما کارگران اتحادیه ای به معنای رسیدن به مطالباتی است که ما همیشه برای آن مبارزه کرده ایم، ولی دولت و کارخانه داران همیشه از اجابت آنها اجتناب کرده اند... "تا آخر" به معنی افزایش دستمزد عمومی است. هیچ دستمزدی نباید از 600 فرانک در ماه کمتر باشد؛ تضمین استخدام رسمی، تقلیل سن بازنشستگی، کاهش ساعات کار بدون کاهش دستمزد و دفاع و گسترش حق داشتن اتحادیه...

سئوال: من می خواستم بپرسم که چرا شما امروز اعلام یک اعتصاب عمومی نکردید.

جواب: این سئوال جالبی است. در ظرف 24 ساعت گذشته بارها از ما سئوال شده است. خوب، بسیار ساده است، زیرا اعتصاب عمومی در حال فرارسیدن است، بدون این که ما مجبور باشیم برایش دستوری بدهیم و کل آن تحت کنترل خود کارگران است، بدون وجود نیازی به تصمیمی از جانب رهبری مرکزی. ما بیشتر ترجیح می دهیم که این امر تحت کنترل خود کارگران باشد...

سئوال: اگر اشتباه نکنم، در اساسنامه اتحادیه کارگری CGT آمده که هدف این اتحادیه برچیدن نظام سرمایه داری و جایگزینی آن با نظام سوسیالیستی است. در شرایط فعلی، همان طور که شما هم چندین بار گفته اید شرایطی استثنایی و مهمی پیش آمده است، چرا اتحادیه اقدام به گرفتن این فرصت بی مانند جهت این هدف نکرده است؟

جواب: حقیقت این که اتحادیه به کارگران این درک از اتحادیه کارگری را می دهد که به نظر ما بیش از همه انقلابی است و هدف نهایی اش حذف کارفرمایان و کارمزدی است. حقیقت این است که این مطالبه، ماده اول اساسنامه ما می باشد. این هدف نیز هدف بنیادین اتحادیه را تشکیل می دهد... اگر آنها [یعنی دیگر احزاب چپی] تصمیم بهمشورت با ما را بگیرند، اتحادیه های کارگری که کارگران را نمایندگی می کنند، در باره چنین برنامه ای تصمیم بگیرند، CGT با کمال میل خود را متعهد به یک چنین پروژه ای دانسته و سهم خود را در میان احزاب چپ به طور کامل انجام خواهد داد تا پیروزی یک آلترناتیو دموکراتیک در کشورمان تضمین گردد. به این دلیل، به نظر من می رسد که به این نحو منافع کارگران و خانواده هایشان تأمین خود شد.

تحت فشار رویدادها، رهبران حزب کمونیست و اتحادیه کارگری CGT از ترس مترود شدنشان به وسیله توده عظیمی از طبقه کارگر، حتی در اقلیت، تصمیم به حمایت از این جنبش گرفته تا به این ترتیب بتوانند آن را کنترل کرده و تحت انظباط خود در آورده و مسیر آن را منحرف کنند.

در آن روزها، به سختی می توانستی روزنامه نگاری را در فرانسه بیابی که به وضوح به این مسئله پی نبرده باشد. برای مثال روزنامه نگار "اوبزرور" از پاریس وضعیت را این گونه تشریح کرد:

در تمام فرانسه موجی از قدرت اجتناب ناپذیر طبقه کارگر، آرام و فرمانبردار کارخانجات، بنادر، معادن، ترمینال های خطوط آهن، ترمینال های اتوبوسرانی و دفاتر دسته بندی پستخانه ها را در برگرفته است.

قطارها، نامه ها، خطوط هوایی عملاً فلج شده اند. خطوط تولید مواد شیمیایی، فولاد، آهن، نساجی، کشتی سازی و گروهی از صنایع به طور کل خوابیده اند.

نزدیک به یک میلیون زن و مرد در صنایع کلیدی محل کار خود را اشغال کرده و درها را بسته اند. خیلی از مدیران نالایق در دفاتر مفروش خود زندانی شده اند.

هر ساعتی که می گذرد، ابعاد بیشتری از کشور فلج می شود و دستور آن از طرف حزب کمونیست فرانسه و اتحادیه کارگریش CGT آمده و توسط سایر اتحادیه های کارگر دنبال می گردد. این نمایشی تحمیلی از قدرت سازماندهی شده کمونیست ها است. آنها داور وضعیت هستند. اگر دولت می خواهد معامله کند، باید با آنها روبرو گردد.

تناقض در این جا است که به نظر می رسد که اتحادیه های کارگری کمونیستی که قرار است "دولت گولیست" را به چالش بگیرند، خود با این دولت همسنگرند. آنان از جامعه موجود در فرانسه حمایت می کنند.

نقطه عطف این بحران، پنجشنبه شب پدیدار گشت. در کمال پریشان حالی، متصدیان امر، یعنی نه فقط دولت که حتی بوروکرات های اتحادیه های کارگری کمونیستی، در تأییدش به راهپیمایی دست زدند.

این است اهمیت حقیقی اعتصابی که در سطح عمومی چپی و کمونیستی باشد. حزب کمونیست، مانند ژاندرام اقصادی فرانسه، جلوی ترافیک آن را گرفته است. حزب می گوید: "ما این جا را اداره می کنیم."

حزب کمونیست ارتدوکس فرانسه تنها با چنین بسیجی از افراد خود، می تواند، تحریکات دانشجویی و ویروس های انقلابی آن را ایزوله کرده و بر آنان فائق آید.

No comments: