Friday, September 7, 2007

در کجا ایستاده ایم و به کجا باید برویم؟

دولت، اخیراً سرکوب فعالان جنبش های اجتماعی را شدت داده است. محمود صالحی فعال جنبش کارگری را با توجه وضعیت بسیار بد جسمانی در زندان نگه داشته و حتی از مداوای او جلوگیری به عمل آورده است. در انظار عمومی منصور اسالو رئیس سندیکای شرکت واحد را می رباید و همقطاران او را، حوالی منزلش در 19 مرداد دستگیر می کند. 11 نفر از فعالین جنبش کارگری در کردستان را به جرم برگزاری مستقل مراسم اول ماه مه به دادگاه کشانده است. فعالین جنبش زنان و دانشجویان مبارز و معلمان را روانه زندان اوین کرده است. برخی از دانشجویان پلی تکنیک هنوز در زندان به سر می برند و اعتراض کنندگان 18 تیر تحت بازجویی و ارعاب قرار گرفته اند.

دولت سرمایه داری ایران در حال معاملات پنهان و علنی با امپریالیزم آمریکا است. سفر احمدی نژاد به افعانستان و ملاقات او با کرزای (نماینده سیا در منطقه)، سفر نخست وزیر عراق به ایران و ملاقات های نمایندگان دول آمریکا و ایران همه دال برتقویت پیوندها با دول غربی است. اقدامات سرکوبگرایانه ی اخیر دولت نسبت به فعالان کارگری و دانشجویی به غیر از روش ارعابگرانه ی همیشگی آن؛ به دو علت، صورت می گیرد.

اول؛ به منظور در دست داشتن حربه ای برای معامله و چانه زنی با دول غربی. سران دولتی می دانند که منصور اسالو مورد حمایت کنفدراسیون اتحادیه ی جهانی و فدراسیون جهانی کارگران حمل نقل قرار داشته و این دو سازمان بین المللی نیز دارای ارتباطی نزدیک با دول غربی هستند و نیز از حمایت آنان برخوردار می باشند. بدیهی است که در دور میز مذاکرات با دولت آمریکا، افرادی مانند اسالو می توانند وجه المصالحه قرار گرفته و مورد استفاده ی دولت برای گرفتن امتیازات بیشتر از دول غربی قرار گیرند.

دوم، دولت سرمایه داری ایران می خواهد به غرب نشان دهد که اعتراضات توده ای را تحت کنترل داشته و قدرت مطلق در جامعه را در دست دارد. بدین ترتیب برای حفظ امنیت و جلوگیری از هرج و مرج، دول غربی تنها می توانند بر روی دولت ایران حساب و کتاب باز کنند و نه آلترناتیوهای دیگر حکومتی (مانند سلطنت طبان و مجاهدین). زیرا در نهایت چنانچه دول غربی با دولت ایران وارد معامله ی دراز مدت گردند (که چنین به نظر می آید)، آنان نیز برای امنیت سرمایه گذاری در ایران؛ در سرکوب کارگران و حرکت های اجتماعی ذی نفع خواهند بود. زیرا سرمایه گذاری غرب در ایران نیاز به امنیت دارد و هر حرکت کارگری و دانشجویی می تواند این امنیت را به مخاطره اندازد. داشتن یک دولت وابسته و سرکوبگر در ایران همواره یکی از اهداف امپریالیزم بوده است.

بنابراین؛ با وجود سرکوب ها می توان دینامیزم مبارزات اجتماعی را پیش رونده ارزیابی کرد. به سخن دیگر می توان اذعان داشت که تناسب قوا به سود مبارزان در حال تغییر است. اثبات این امر ساده است. تنها کافی است وضعیت کنونی را با چند سال پیش قیاس کرد. حتی در دوره ای که اصلاح طلبان در قدرت بودند؛ سرکوب و ارعاب ها و کشتارها به مراتب شدیدتر از دوره ی کنونی بود. به یاد بیاوریم که کارگران شادانپور و جامکو در یک اعتراض مسالمت آمیز در مقابل مجلسی که اکثریت آن در دست اصلاح طلبان بود به رگبار بسته شدند. به یاد بیآوریم که کارگران معدنچی در خاتون آباد چگونه به رگبار بسته و کشته شدند (سرکوبی با آرایش حکومت نظامی)؛ و نمایندگان مجلس در مقابل این کشتار سکوت کردند. بی تردید چنانچه اسالو و صالحی 8 سال پیش دستگیر می شدند تا کنون اعدام شده بودند. کافی است قتل های زنجیره ای را به یاد بیاوریم. این روش از کشتار ها امروز کمتر شده است. بسیاری از دستگیرشدگان در دوره ی اخیر آزاد گشته و اعدام های فعالین سیاسی کاسته شده است.

این تغییر در تناسب قوای طبقاتی را ما در وهله ی نخست مدیون مبارزات کارگران، دانشجویان، معلمان مبارز بوده ایم. آنان که بی پروا و پیگیرانه پرچم مبارزات ضد استبدادی را بر افراشته نگه داشته و هزینه های سنگینی پرداخت کرده اند. (دست همه ی آنان را به گرمی می فشاریم. درود بر آنان!).

علت دیگر نیز روند حسنه شدن روابط با غرب و به ویژه دولت آمریکا است. بدیهی است اگر قرار باشد این معاملات پنهان و آشکار بین دول ایران و غرب توفیق پیدا کند؛ باید از کشتار ها و ناپدید شدن ها و ارعاب ها خشونت آمیز کاسته شود. زیرا دولت سرمایه داری ایران در دوره ی آتی؛ تحت پوشش اذهان عمومی غربی قرار خواهد گرفت و مجبور به یک سلسله عقب نشینی ها خواهد شد. در واقع می توان گفت که روش دولت سرمایه داری در دوره اخیر بیشتر در جهت خسته کردن و کنار راندن مبارزین بوده است، تا نابودی فیزیکی آنان (گرچه اعدام ها و کشتار ها همانند پیش نیز وجود داشته است؛ اما در مقیاس کمتر).

در چنین وضعیتی واضح است که سیاست مبارزین نمی تواند؛ عقب نشینی و یا تدافعی و یا خالی کردن جبهه ی مبارزاتی باشد. بر عکس شکل مبارزات باید تهاجمی؛ سازمانیافته تر و پیشرونده تر باشد (البته با رعایت تمامی مسایل امنیتی). درست است که در وضعیت اختناق (در هر حالتی) مبارزان هزینه می پردازند. اما این ها، هزینه هایی است که باید پرداخته شوند تا تناسب قوا به سود جنبش های اجتماعی به شکل کیفی تغییر کند. مبارزان با تحلیل مشخص از وضعیت موجود؛ باید از هر روزنه و گشایشی برای تعمیق مقاومت استفاده کنند.

امروز در مقابل فعالین کارگری و دانشحویی یک مسئله محوری قرار گرفته است: سازماندهی و فعالیت با برنامه. بدیهی است که سازماندهی در وضعیت اختناق آمیز، امری نیست که یک روزه صورت بپذیرد ( مانند در دوره ی اعتلای انقلابی و یا وجود گشایش کامل). سازماندهی نیاز به تدارک پیشین دارد. این تدارکات، باید از همین امروز انجام گیرند. در محور این تدارکات قطع کامل از خرده کاری ها رایج و ایجاد جبهه های مشترک عملی است.

نشریه ی میلیتانت برای ایجاد یک قطب سوسیالیستی در میان جوانان سوسیالیست (دانشجو و کارگر) ایجاد شده است. پیوستن مبارزان جوان به این قطب، در چهارچوب یک محیط دموکراتیک و با به رسمیت شناختن حق گرایش و نظرات متفاوت؛ یکی از راههای مؤثر برای غلبه بر پراکندگی و افتراق کنونی است.

نشریه ی میلیتانت وابسته به هیچ حزب و سازمانی نیست. هدف میلیتانت ایجاد چتری برای تمامی گرایشات سوسیالیستی است که خواهان سازماندهی خود در راستای تقویت گرایش مارکسیسم انقلابی و زمینه ریزی برای تشکیل یک حزب پیشتاز انقلابی اند.

ما مبارزان سوسیالیست باید برای تقویت یک قطب سوسیالیستی به خرده کاری و افتراق خاتمه دهیم و به حول نشریه «میلیتانت» متحد و در یک قطب سوسیالیستی انقلابی متشکل شویم.

شورای سردبیری میلیتانت

30 86مرداد

No comments: