Friday, September 7, 2007

« چه گوارا» و تداوم مارکسيزم

مجتبی بنی جمالی

زندگی سياسی ارنستو چه گوارا

«کارلوس تابلادا» اقتصادان مارکسيست کوبائی در مورد زندگی سياسی چه گوارا چنين می نويسد: "هنگامی که او شانزده ساله بود شروع به خواندن آثار کارل مارکس، فردريش انگلس و لنين نموده و در کنار آثار ديگر با « سرمايه» و « بيانيه حزب کمونيست» مارکس و انگلس آشنايی پيدا کرد؛ در اين سن يک واژه نامه فلسفی تدوين و در طول سال های تحصيلی در دانشگاه نوشته های ديگری از قبيل «آنتی دورينگ» انگلس و « امپرياليزم بالاترين مرحله سرمايه داری» و « دولت و انقلاب» لنين را مطالعه نمود. در سفرهای خود به آمريکای لاتين و مناطق کارائيب تا سال 1959 علاوه بر استفاده از دانش پزشکی خود، تاريخ و فرهنگ اين کشورها را نيز تحقيق و مطالعه نمود؛ او علاقه خاصی به باستان شناسی و فرهنگ های بومی و پيشرفته ترين نظريات مربوط به علوم اجتماعی داشت. دانسته های وی از واقعيات قاره آمريکا، رهنمون وی در فهم و تعميق مطالعات مارکسيستی او گرديد.

نامه هايی که «چه» برای اعضای خانواده اش بين سال های 56 –1954پست کرده، خبر از يک سری مطالعات سيستماتيک در رابطه با اقتصاد سياسی و آمار می دهد.

چه گوارا اهل آرژانتين بود که در اواسط دهه 1950 در مکزيک به جنبش 26 جولای که توسط فيدل کاسترو رهبری می شد، به عنوان کادر ارتش شورشی پيوست. در هنگام پيروزی قيام عليه ديکتاتوری «باتيستا» دست نشانده آمريکا در کوبا در سال 1959 او سی ساله بود، و پس از پيروزی در همان سال وزير صنايع، رئيس بانک ملی کوبا و مسئول انستيتوی ملی برای اصلاحات ارضی شد. بين سال های 64 - 1963 در بحث های علنی در مطبوعات کوبا حول چشم انداز آلترناتيو برای سازمان دهی اقتصاد کوبا فعالانه شرکت نمود.

در آوريل 1965 چه گوارا کوبا را برای کمک به ايجاد رهبری مبارزات انقلابی در کشورهای ديگر ترک نمود؛ برای بيش از شش ماه در کنگو (زئير) طرفداران نخست وزير مقتول «پاتريس لومومبا» در مبارزه شان عليه رژيم ارتجاعی دست نشانده امپرياليزم آمريکا و بلژيک را کمک رساند و در 1966 به بوليوی رفت؛ در آن جا او يک شاخه چريکی، که سعی داشت مبارزه انقلابی عليه ديکتاتوری نظامی را سازمان دهی کند، را رهبری نمود؛ مبارزه ای که در حال رشد و جهت گيری اعتلای انقلابی در آرژانتين، شيلی و اروگوئه را داشت. در اکتبر 1967 وی توسط نيروهای نظامی بوليوی که دولت آمريکا سازمان دهی کرده بود، زخمی، دست گير و سپس به قتل رسيد.

***

چه گوارا يکی از برجسته ترین مارکسيست های قرن بيستم است، که در جهت پاسخ گوئی به چگونه سازمان دهی کارگران در عمل انقلابی برای فايق آمدن به تنها سؤال اساسی جهان سياسی، که همانا سقوط سرمايه داری با تمامی مظاهرش چون استثمار، فردگرائی، جنگ، نژادپرستی، تحميق زنان و بحران اقتصادی-اجتماعی، برای انتقال جامعه به سوی سوسياليسم و کمونيسم، و رها شدن از اين مصائب است، کوشيد. دستاوردهای مشارکت و مساعدت سياسی او امروز، نه تنها برای کارگران و کشاورزان کوبائی ( که با آن به خود هويت می بخشند از اهميت بسياری برخوردار است)، بلکه برای طبقه کارگر جهان و سوسياليست های انقلابی، در کليه کشورهای جهان دارای اهميت ويژه ای است.

هدف چه گوارا از کنکاش در اقتصاد يافتن راهی برای اداره توليد و توزيع در اقتصاد، ارزيابی از طبقه کارگر به مثابه «نيروی مصرف شده» و «فاکتوری از توليد» ( آن چنان که در ايده آل ترين شکل خود اقتصاددانان تربيت شده مکتب استالينيسم به عنوان «فاکتور انسانی» از اين طبقه ياد کرده اند) از خارج از طبقه کارگر نبود، بلکه هدف او، سازمان دهی و ارتقاء آگاهی سياسی کارگران، قادر ساختن آنان در تمرين ارتقاء يابنده کنترل بر روی اقتصاد و تصميم گيری های اجتماعی که هم زمان با توليد، زندگی آنان را نيز شکل می دهد، می باشد. علاوه بر اين، بالا بردن قدرت بينش کارگران در چگونگی محاسبه ی احتياجات مشترک جامعه و سازمان دهی آگاهانه «کار» و منابع برای اختصاص دادن آن در پيوستار با احتياجات، که از طريق اين سعی کارگران قادر گردند ارزش ها و رفتار خود را تغيير، خلاقيت و تمايلات شان را از بندهای شرايط تحميلی زندگی، بيگانگی از خود و کار مجرد آزاد سازند.

چه گوارا توسعه هر چه عالی تر فنون تکنيکی و اداری، کار داوطلبانه، آگاهی سياسی و همکاری و خود دگرگون سازی کارگران را در مرکز انقلابی نمودن روابط اجتماعی توليد و مبادله در فردای پيروزی قيام، قرار داد. روش و اسلوبی را که او پيشنهاد می کرد، مخالف سياستی که به نام « بالاترين کارآرائی» متکی بر يک اقتصاد با برنامه بوراکراتيک دولتی، بود؛ حتا اگر اين برنامه به توسط توليد کنندگان اداره شده و بتواند برای آنان خدمات خالص اجتماعی همه جانبه تر را «تأمین نمايد». او مطمئن بود چنين روش بوروکراتیکی فقط از حالت «بسيج» بيرون آوردن، غير سياسی و دلسرد شدن طبقه کارگر و بدين جهت مانع نهايی در هوشياری و آگاهی برای ارتقاء و پيشرفت در خلاقيت و بارآوری انسان را به همراه خواهد داشت.

رشد بی ثباتی اقتصاد سرمايه داری جهانی نشان از بالا رفتن امکان غير قابل پيش گيری يک کسادی و تنزل عميق بين المللی و ايجاد بحران اجتماعی در سال های آينده می باشد. به همراه اين گسترش، تأثیرات کسادی اقتصاد، بيکاری، تفکيک طبقاتی، خشونت پليسی، فساد و تجاوز ( که مشخصه امروزی کشورهای سرمايه داری است) خواهد بود. هم اکنون کارگران و دهقانان در آفريقا، آمريکای جنوبی و مرکزی، و آسيا، در حال ورشکستگی و برده بدهی های خود به سرمايه مالی جهانی بوده و در وضعيتی وخيم تر از سال های 1930 به سر می برند. برجسته شدن تناقضات جهان، که در آخرين سال های قرن بيستم هنوز تحت کنترل نظام سرمايه داری است، نياز مبرم به پيش بردن مبارزه ای جهانی برای سوسياليسم را تاکيد می نمايد.

تجربه کليه انقلابات قرن اخير و دولت های کارگری بوروکراتيک و مباحث مربوط به آن برای طبقه کارگر ايران درس های ارزنده ای است که بتواند از پيروزی و شکست ها در بحث و بررسی برای تدوين تئوری و برنامه عمل خود استفاده نمايد؛ زيرا که بسياری از سؤالات امروز و فردای ما موضوعاتی بوده که انقلابات و انقلابيونی چون چه گوارا بدان پاسخی قابل ملاحظه داده اند.

انسان برای تامين و توليد احتياجات مادی و مواد اوليه زندگيش می بايستی کار کند؛ از طريق کار کليه توليد کنندگان در جامعه ای که بين شاخه های مختلف توليدات مادی تقسيم گرديده، درجه احتياجات مختلف را می تواند محاسبه و آن را کاملا برآورده نمود؛ بنابراين، چنين مجموعه ای از احتياجات معين، از يک طرف يک همگونی خام بين احتياجات و بازدهی، و از طرفی ديگر يک تقسيم کاربين اين شاخه های مختلف در يک تناسب معين ايجاد می نمايد. در جوامع اوليه و يا در جامعه کاملا توسعه يافته سوسياليستی اين تقسيم کار مصرف شده در شکل آگاهانه برنامه ريزی رخ خواهد داد. در جوامع اوليه بنابر عادات، رسوم، سنن، تصميم گيری توسط «ريش سفيدان» و غيره، و در يک جامعه سوسياليستی بر پايه انتخاب دموکراتيک از ارجحيت ها توسط انجمن های قاطبه ملت از توليد کنندگان و مصرف کنندگان صورت می پذيرد. اما تحت نظام سرمايه داری که کار تبديل به کار خصوصی می شود، وقتی که توليدات کار، کالاهای توليد شده ای است مستقل از يکديگر که آن نيز به توسط هزاران شرکت و کمپانی مستقل انجام گرفته است؛ هيچ تصميم آگاهانه ای، اين نوع تعادل مصرف کار و احتياجات شناخته شده اجتماعی را تضمين نمی نمايد، و تنها از طريق عملکرد کورکورانه نيروی بازار، فقط به شکل اتفاقی اين تعادل بر قرار می گردد؛ نوسان های قيمت در بهترين شکل هيپوتزهای آن، البته آن طوری که اقتصاددانان آکادميک بدان چسبيده اند فقط موجهائی است که نشان می دهد اين تعادل توسط چه نوع فشاری و در چه جهتی تکانی خورده است؛ اما آن ها ناتوان از توضيح اين که چه چيزی و کدام نيروی حرکت دهنده در ورای همه اين نوسان ها، تعادل برقرار نموده شده را ايجاد می نمايد، نمی باشند؛ اين دقيقا سؤالی است که مارکس با تئوری ارزش کار بدان پاسخ داد. ما نيز در اين نوشته بدان و نکاتی ديگر در زمينه اقتصاد سياسی از قبيل قانون ارزش با پاسخ ها و نظريات رفيق چه گوارا خواهيم پرداخت.

کارل مارکس در نقد برنامه گوتا نوشت: « بين جامعه سرمايه داری و جامعه کمونيستی دوره ای انتقالی، از يکی به ديگری قرار دارد» .

ارنستو چه گوارا در نوشته خود تحت عنوان «اقتصاد و سياست در دوره انتقالی به سوسياليسم» می نويسد: " وظيفه حکومت انقلابی و رهبری کمونيستی آن ايجاد اشکال سازمانی است که به تدريج طبقه کارگر را متقاعد به ذيصلاحيتی اداری و مديريت خود در اقتصاد، مؤسسات و کارخانه ساخته و هم چنين بتواند در آگاهی دادن برای تصميم گيری در ارجحيت های اجتماعی و سياسی دولت کارگری برای انتقال به سوسياليزم نقش ايفا نمايد".

برای چه گوارا تنها آزمايش هر سيستم اقتصاد با برنامه و مديريت در پيشرفت و عقب گرد آن با اين بينش تبيين می گرديد، ( يعنی تنها را به سوی سوسياليزم و کمونيزم)؛ او صريحاً عليه بينش معاصر از مارکسيسم که به توسط رساله های نوشته شده اقتصادی در اتحاد شوروی تبليغ می گرديد به مقابله پرداخت؛ کليه اين بينش ها از کتابچه استالين « درباره مشکلات اقتصادی سوسياليسم در شوروی» که در سال 1952 منتشر گرديد، سرچشمه گرفته اند، در اين کتابچه استالين می نويسد، " نکته کليدی برای انتقال به سوسياليزم « فهم» قوانين حرکت سرمايه داری ( همانند قانون ارزش) بوده، که تسلط و فراگيری آن همراه با فهميدن کامل و به کارگيری آن در جهت منافع جامعه، و سپس تحت انقياد در آوردن آن، به يقين تفوق جستن بر اين قوانين خواهد بود" ( نشر زبان های خارجی 1972 پکينگ ص 8).

نتيجه گيری های استالين بی اعتبار نمودن زير بنای ساختمان مارکسيسم در اين "پيشرفت غير منتظره تئوريک" و در قدمی جلوتر ترفيع مکرر قانون ارزش به هويت يک قانون عالم گير ( مطلق) برای توسعه اجتماعی بود. اين بی توجهی يک منطق و مفهوم علمی برای بالا بردن نابرابری اجتماعی بين قشر اشرافيت حاکم در دولت و عالی رتبه گان حزبی در اتحاد شوروی از يک طرف و اکثريت وسيعی از کارگران و دهقانان از طرف ديگر، هم چنان که بالا بردن اختلاف اجتماعی در درون خود طبقه کارگر ايجاد نمود. چه گوارا صريحاً عليه اين عقيده که ساختن سوسياليسم وظيفه مجریان زبردست در انجام استادانه قوانين و مکانيزم های به ارث رسيده از نظام سرمايه داری است، به مجادله برخاست.

تئوری- سيستم برنامه و بودجه برای مؤسسات دولت – چه گوارا

نظريه مارکسيستی- سيستم برنامه و بودجه برای مؤسسات دولتی ( از اين پس «سيستم برنامه بودجه») – به وسيله چه گوارا برای دوره انتقالی از نظام سرمايه داری به سوسياليزم در کوبا ارائه شد. تحت سيستم برنامه بودجه، مؤسسات دولتی متمرکز را توسط بانک دولت از صندوق های بودجه گذاری در مطابقت با برنامه اقتصاد ملی و بنگاه های برنامه ريزی دولت سرمايه گذاری خواهند شد. اين مؤسسات هيچ گونه تنخواه متعلق به خود برای به کار بردن در اعتبارات مستقل خود ندارد؛ رابطه پولی بين مؤسسات و بانک دولت، و هم چنين بين خود مؤسسات، به سادگی روش های حسابداری است که برای نشان دادن چگونگی طرز عمل برنامه دولت و ايجاد فهرست منظم در بيان بهای نسبی کالاهای توليد شده به وسيله مؤسسات متفاوت و جدول طراز تمايل به بالا و پائين آن می باشند.

چه گوارا می نويسد: " در يک سيستم بودجه با عملکرد صحيح در کنترل و مديريت، احتياجی برای بانک در درگير شدن در تصميم گيری های سرمايه گذاری باقی نمی ماند؛ اين ها تصميمات سياسی مربوط به سياست اقتصادی است که مشخصاً به هيئت برنامه ريزی مرکزی دولت مربوط می شود. بانک بايستی خود را به رسيدگی دقيق تنخواه و پيشرفته ی خارج گرديده، منطبق با روش اصولی که همانا عملکرد تخصصی اوست، متعهد نمايد".

" کمونيزم نمود آگاهی و نه فقط پديده توليد است". چه گوارا فهم خود را برای ايجاد يک سيستم مديريت اقتصاد اين چنين آغاز می نمايد، و نکاتی را در ادامه برای اين مديريت پيشنهاد می کند:

· تکنيِک های حسابرسی پيش رفته که کنترلی موثرتر را مهيا نموده اند، و در کنار آن مديريتی با کارآئی مرکزيت يافته؛ هم چنين، آموزش اشکال عملی روش های متمرکز و غير متمرکزی که توسط سرمايه داری فرامليتی به کار برده شده است.

· تکنيک های کامپيوتر که در مديريت و اقتصاد به کار برده می شود و به کارگيری روش های رياضی در اقتصاد؛

· تکنيک های برنامه ريزی و مديريت کنترل در توليدات؛

· تکنيک های مربوط به بودجه به عنوان ابزار برنامه ريزی و کنترل دارائی ها؛

· تکنيک های اداری به مثابه اجزای کنترل اقتصاد؛

· مشارکت و مداخله قاطبه ملت در مديريت اقتصاد، انگيزه مستقيم کارگران زن و مرد در تجسم خود در محصول نهائی توليد؛

· به کارگيری تجارب عملی و تئوری کشورهای سوسياليستی.

برای چه گوارا ساختن سوسياليسم و کمونيزم يک تجلی از آگاهی، سازماندهی و توليد است و نه فقط وظيفه اداری، تکنيکی و اقتصادی.

بررسی قانون ارزش در ديدگاه چه گوارا

در مقاله ای تحت عنوان «در مورد بينش از قوانين ارزش» چه گوارا می نويسد: "به نظر ما، تنها چيزی که انسان قادر به انجام آن نيست، ايجاد ارزش برای يک مقصود مشخص است. روابط توليدی نمودار کننده ارزش می باشند. علی رغم آگاهی ما نسبت به وجودش، ارزش دارای وجود خارجی است. دانش ما يا محدوديت آن هيچ نسبتی به وجود ارزش ندارد، حتی هيچ نسبتی به رابطه توليدی سرمايه داری آن چنان که خود را ظاهر می نمايد، ندارد. انسان قادر است تحت شرايط خاصی جامعه را تغيير داده، اما نمی تواند قوانين آن را اختراع نمايد."

وی در پاسخ به « آلبرتو مورا» هنگامی که ارزش را رابطه بين احتياجات و منابع ارزيابی کرده و می نويسد: "در سوسياليسم قانون ارزش به عملکرد خود ادامه می دهد، هم چنين اين تنها مقياس اداره توليدات نبوده و تحت سوسياليسم قانون ارزش از طريق اقتصاد با برنامه عملی می نمايد" پاسخ می دهد: " اين روشن است که، اگر جامعه محصولی را غير قابل استفاده ببيند، آن جنس هيچ ارزش مبادله ای نخواهد داشت. نکته در اين جاست که بدون ارزش مصرفی، هيچ ارزشی وجود نخواهد داشت. هم زمان با آن، درک ارزش مصرفی ( به استثنای بعضی از نيروهای طبيعت) نيز بدون ارزش، به دليل رابطه ديالکتيکی بين اين دو غير ممکن است . به واقعيت نزديک تر است که رابطه بين احتياجات و منابع به عنوان عامل بالقوه در بينش ارزش گفته شود. اين به اندازه کافی منطقی به نظر می رسد بدين دليل که اين فرمول بندی، با رابطه بين عرضه و تقاضا تبادل پذير بوده – يعنی رابطه ای که در بازار وجود دارد، جائی که يکی از روابط در قانون ارزش يا روابط ارزش عملی می گردد.

وقتی که همه محصولات با رابطه فی ما بين خودشان قيمت گذاری می شوند، از رابطه بين اين محصولات در بازار سرمايه داری مجزا می گردند، بنابر اين ما يک شکل جديد از قيمت که با بازار جهانی سرمايه داری متفاوت می باشد ايجاد نموده ايم. سپس ما چگونه مطمئن خواهيم شد که اين قيمت ها با ارزش منطبق می گردند چگونه ما آگاهانه می توانيم دانش مان را از قانون ارزش برای نائل شدن به تعادل بازار در يک سو و قيمت هائی که بيان گر بهای واقعی از سوئی ديگر است به کار ببريم؟ اين يکی از مهم ترين مشکلاتی است که اقتصاد سوسياليستی با آن رو در روست".

"به کلامی ديگر، هيچ کس نمی پرسد که قانون ارزش به عملکرد خود ادامه می دهد. پاسخی که ما خواهيم گفت اين است که اين قانون در توسعه يافته ترين شکل خود در چارچوب بازار سرمايه داری عمل می کند؛ و در نتيجه آن، تغيير و تبديلی که در بازار توسط دستگاه مالکيت اجتماعی وسائل توليد و توزيع در تغيير آن به وجود می آيد، چگونگی تشخيص عملکردهای قانون ارزش را مشکل خواهد ساخت. قانون ارزش همانند تنظيم کننده روابط کالائی تحت نظام سرمايه داری است. بدين دليل، در نهايت بازار به هر دليلی که در آشفتگی است، بعضی از آشفتگی های آن در عملکرد قانون ارزش نيز روی خواهد داد.

اجازه دهيد ما فرض کنيم که همه بخش های يک برنامه اقتصادی در يک توازن کامل طرح شده است. برای ارزيابی و سنجش اين برنامه، ابزار تحليل تنها نتايج آن خواهد بود. در هر حال تعادل بين عرضه و تقاضا فاکتوری تعيين کننده خواهد بود..." در تقابل با نظريه مديريت چه گوارا، سيستم اقتصاد حسابداری به توسط انستيتوی ملی برای اصلاحات ارضی ( که بعداً توسط کارلوس رافائل رودريگز) و وزرات بازرگانی خارجی ( توسط آلبرتو مورا رهبری می گرديد) در مؤسسات دولتی به مورد اجرا گذاشته شد. اين بينش از نمونه برنامه ريزی و مديريت اتحاد شوروی و اروپای شرقی کپی برداری شده بود. تحت اين سيستم مؤسسات دولتی سپرده ثابت خودشان را خارج از هزينه سرمايه گذاری شده محفوظ نگه داشته و سرمايه گذاری های در نظر گرفته شده با هدف گيری های گسترده ای که در برنامه ريزی اقتصادی دولت قرار گرفته صورت می پذيرد اين سيستم را «خود مديريت در امور مالی» نيز می نامند. داد و ستدها توسط مؤسسات دولتی بر مبنای پرداخت های پولی و گرفتن وام توسط اين مؤسسات از بانک های دولتی با پرداخت سود به آن ها که بانک ها نيز بتوانند فعاليت ها و هزينه های خود را سازمان دهی و تأمين نمايند، انجام می گرفت. در نتيجه، پول«سود» برای يک مؤسسه مجرد و سياست اعتبار و منافع بانک دولت، يک نقش پر اهميت در محاسبه و تصميم گيری های ترجيحی اقتصاد ايفاء می نمايد.

هدف چه گوارا از سيستم برنامه بودجه تشويق و ترويج رفتار و برخورد کمونيستی جديد به کار، هم زمان در تمرين ابتکارات انسان با رفتار بارآور اجتماعی برای به انجام رسانيدن اهداف صريح و روشن که از نظر سياسی مدون و قابل پذيرش به طور جمعی باشد، می بود. در مرکزيت، هم گام و همراه با اين جهت گيری، قدم گذاشتن در جهت پايين آوردن نابرابری اجتماعی درون طبقه کارگر، به اضافه محو اشکال مشخص پيش قضاوت و پيش داوری نفرت بار در جوامع سرمايه داری و سيستم اجتماعی پيشا سرمايه داری، نژادپرستی، تحقير زنان، استثمار فوق العاده زحمت کشان شهری و کار مجرد مرگ آور فردی می باشد.

هم چنان که طبقه کارگر در راه انتقال جامعه قدم بر می دارد، سطح توليد اجتماعی کار نيز افزايش می يابد. چه گوارا معتقد بود طبقه کارگر هم زمان با اين انتقال، آگاهی خود را نيز به معنی تغيير طبيعت انسانی و اجتماعی تغيير خواهد داد. بدين دليل است که او اهميتی فوق العاده به کار داوطلبانه ، هم چنين همبستگی بين المللی با کارگران و کشاورزانی که در مبارزه برای تغيير جهان می باشند قايل بود. بدون پيش روی در اين جهت، برنامه ريزی سوسياليستی غيرممکن می باشد.

ساختمان سوسياليسم به طور ناآگاهانه، بدون رهبری، بدون طبقه کارگری که با چشم انداز تاريخی و بين المللی مجهز گرديده باشد، ايجاد نمی گردد. در اسلوب و روش پيشنهادی در تئوری سيستم برنامه بودجه و راهی که چه گوارا بر آن تکيه داشت پيدايش يک حزب کمونيست پرولتاريائی قوی، در حال رشد، متعهد، با آگاهی سياسی و پيشگام بين المللی از طبقه کارگر تضمين گرديده است.

No comments: