Thursday, September 6, 2007

مبارزات 1968 در فرانسه

تونی کلیف و ايان بيرچال

برگردان: شکوفه بهار

بخش آخر

اعتصاب

اعتصاب ماه مه 1968 بازتاب سال ها محروميت و نااميدی و سياست های بی اثر سازمان های سنتی بود و در نتيجه، خشنونت آن هم از روی غضبی قيام مانند. متأسفانه کارگران از آن جايی که آلترناتيو قابل اعتمادی نداشتند، نمی توانستند با يک ضربه اين سازمان های سنتی را ساقط کنند. اعتصاب هم به همين دليل نه به پيروزی دست يافت و نه شکست خورد و متوقف شد.

داشتن تصوير روشنی از ميزان و ابعاد اين اعتصاب، شکل اين آکسيون، درجه درگيرش و چگونگی دقيق موضوع برگشت به سر کار کارگران، حقيقتا غيرممکن است. تنها کاری که می توان کرد اين است که چند حادثه ثبت شده را کنار هم گذاشت و از آنجا الگويی را پيدا کرد.

اولين موضوع قابل توجه اين است که تنها در چند مورد اعضای کميته انقلاب به طور دموکراتيک انتخاب شدند. عملا تک تک اين محل های کارگری و کارخانجات اتحاديه آنها نمايندگان خود را برای کميته اعتصاب کانديد کرد. در کارخانجات رنو سعی برگزاری يک رأی گيری شد، ولی اتحاديه CGT و حزب کمونيست اين صدا را خفه کردند، به غير از يک بخش. در کارخانه مرکزی سيتروئن کميته اعتصابی که به طور رسمی تعيين شده بود، به چالش کشيده نمی شد، ولی در يکی از کارخانه های مونتاژ تابع ـ به نام نانت ـ سعی کردند جلوی اين حرکت را بگيرند ولی موفق آميز نبود. برعليه اين جريان در کارخانه مواد شيميايی روئن ـ پولنک ـ ويتری، مطالبه ايجاد يک کميته اعتصاب از کارگران رده پايين به قدری محکم عرضه شد که کميته رسمی را خود به خود ملغی کرد و کميته جديد با رأی کارگران اتحاديه ای و غيراتحاديه ای انتخاب شد.

جالب اين جا است که حتی در سيتروئن، کارخانه ای که برای مدت 16 سال حتی يک اعتصاب هم نداشته و در جايی که تنها 7 درصد در درون اتحاديه سازماندهی شده بودند، بوروکرات های اتحاديه باز هم موفق شدند تا از رأی گيری دموکراتيک رده های پايين کارگری در انتخاب اعضای کميته اعتصاب جلوگيری کرده و کانديداهای خود را تحميل کردند. آنان در پياده کردن اين هدف به قدری عجله داشتن که نمايندگان مورد نظر خود را حتی قبل از شروع اعتصاب تعيين کردند. آنان از اين می هراسيدند که به علت ضعف اتحاديه، اوضاع ممکن است از دست خارج شود و باز هم به همين دليل، اعضای اصلی اتحاديه خود، اعلام اعتصاب دادند.

سياست عمومی اتحاديه در اين بود که دخالت کارگران را در اعتصاب و اشغال کارخانه ها به حداقل برساند. اکثريت قريب به اتفاق کارگران، يعنی حدود 80 تا 90 درصد را به خانه فرستادند. آنهايی که در کارخانه باقی ماندند صرفا اعضای حزب کمونيست و اتحاديه CGT بودند. اين اعضا حق ملاقات با دانشجويان انقلابی را که دليل اصلی بسته شدن در کارخانه بودند، نداشتند.

عامل موثر ديگری که برعليه دخالت کارگران و روحيه آنان عمل کرد، ترک داوطلبانه کارخانه ها از طرف کارگران جوان بود.

کارگران جوانی که نقش کليدی را در تشويق ايجاد جوی مبارز و نظرات جديد داشتند، به علت جو بوروکراتيکی که بر کارخانه ها حاکم شده بود، ترجيح دادند کارخانه را ترک کرده و به دانشجويان مبارز در خيابان ها بپيوندند و به اين ترتيب کارخانه ها را برای بوروکرات هاُيشان بگذارند.

همچنين زمانی که اعتصاب از مرحله اوج خود گذشت، حضور و دخالت کارگران هم کم شد. در کارخانه روئن ـ پولنک که در روزهای اول کميته ای از کارگران رده پايين و پر شور داشت، شکست در ايجاد مبارزه ای فعال باعث سردی و رخوت گرديد. حدود اولين ماه ژوئن خستگی ذهنی خاصی به درون بحث ها خزيد و موضوع های مورد بحث را خسته کنند کرد.

پس از بازگشت از تعطيلات اشغال به جای خود محکم باقی بود اما جو، جو قبلی نبود: جای بحث های طولانی را ورق بازی، والی بال و...گرفته بود.

عامل ديگری که برعليه حضور و دخالت کارگران در اين اعتصاب عمل کرد، انزوای نسبی کارگران مهاجر بود. اين مهاجرين بخش بزرگی از طبقه کارگر فرانسه را تشکيل می دهند.

کارگران خارجی اغلب در درون سازمان های موجود دخالت نمی کنند و بيش از بقيه کارگران آسيب پذير هستند. در سيتروئن مثلا پس از بازگشت به کار، مديريت کارگران خارجی را تهديد کرد که اگر اضافه کار نکنند، کارت اقامت آنان را ضبط خواهند کرد (عملی غيرقانونی).

در ديگر جاها برخورد کاملا متفاوت بود. در نانت و سن نزاير، کميته اعتصاب اداره شهر را بدست گرفت. اعتصاب کنندگان کنترل قيمت ها را بدست گرفتند. همسران آنها سبزيجات را بطور مستقيم به دست مصرف کنندگان می رساندند. اعتصاب کنندگان برای پمپ بنزين ها مسئول تعيين کرده و بنزين را به فروش می رساندند.

"اضافه بر اين، نگهداری کودکان اعتصاب کنندگان به عهده آموزگاران و مسئولين اردوگاه های تعطيلات کودکان قرار گرفت... خانواده های اعتصاب کنندگان که در شرايط سخت اقتصادی بودند، با کوپن هايی که از طرف اتحاديه دريافت می کرد، مواد غذايی خود را تأمين می کردند. هر يک کوپن برای خريد مقدار معينی مواد غذايی صادر می شد. برای هر کودک زير سن سه سال، يک کوپن يک فرانکی [فرانک فرانسه] برای شير صادر می شد و برای هر فرد بزرگتر از سه سال سن، يک کوپن برای خريد 500 گرم [نيم کيلو] نان و يک کوپن يک فرانکی برای ساير مواد غذايی تخصيص داده شده بود."

بزرگترين کمبود بارز در اين اعتصاب، وجود يک شبکه ارتباط بين کميته های مختلف بود. چنين ارتباطی حتی در ميان کميته يک کارخانه هم وجود نداشت.

اتحاديه CGT اگر نتوانست جلوی اعتصاب را بگيرد، اما توانست جنبشی را که پتانسيل توده ای شدن داشت، به مجموعه ای از مبارزات بی ارتباط در صنايع مختلف تجزيه کند. بنابراين، در 27 مه کميسيون مديريت اتحاديه اعلام کرد: "آنچه که دولت و کارفرمايان بر سر آن در سطح سراسر و مابين اتحاديه ها به توافق نرسيده اند، ما بايد در سطوح ديگری و از طريق مذاکره (آن هم مذاکره ای که می بايد بلافاصله مطالبه شود)، از آنان طلب کنيم. اين مذاکره می بايد در تمام بخش های صنايع و اتحاديه انجام شود، همان طور که در بخش های دولتی و ملی شده در حال اجرا است."

در نتيجه اين مذاکرات، اعتصاب عمومی به مجموعه ای از اعتصاب های مجزا تبديل شد.

نه تنها اصلا شبکه ای برای کميته های اعتصاب وجود نداشت، بلکه در عمل بوروکرات های اتحاديه های کارگری نهايت سعی خود را به منظور منزوی کردن يک کميته اعتصاب از ديگری نمودند. در نتيجه برای مثال، اتحاديه رنو در بيلان کورت، روز 23 مه از به حضور پذيرفتن نمايندگان کارگری رنو در فلينس اجتباب کرد.

متأسفانه هيچ گونه سازمان سراسری پرقدرتی که بتواند کميته را به طور دموکراتيک از طرف کارگران اتحاديه ای و غيراتحاديه ای انتخاب کرده و نياز ايجاد يک پيوند را نشان بدهد، وجود نداشت. اگر اين چيزها وجود می داشت، وضع آنان هم مانند وضع کارگران اتحاد جماهير شوروی در سال 1917 می شد...يا مثل شورای کارگران مجارستان در سال 1956.

بازگشت به محل کار

روز 27 مه "توافقات" مابين نمايندگان اتحاديه های کارگری و کارفرمايان با نظارت وزير کار انجام گرفت. توافقات را به صورت زير می توان جمع بندی کرد:

تضمين افزايش حتی الاقل دستمزد در تمام رشته های صنعتی از 22/2 فرانک در ساعت به 3 فرانک در ساعت. با 40 ساعت کار در هفته، اين مبلغ به 519 فرانک در ماه می رسد. مطالبه اتحاديه های کارگری "نه به دستمزد کمتر از 600 فرانک" بود.

افزايش دستمزد به طور عمومی، ثبيت آن با 7 درصد برای بخش های خصوصی در اول ماه ژوئن 1968 و افزايش 3 درصد ديگر تا اول اکتبر. اما از اين ارقام بايد مقاديری که تا کنون در طول سال اضافه شده است را کم کرد.

در بخش دولتی و ملی شده مذاکرات جداگانه ای (هر بخش به طور مجزا) انجام می گيرد.

دريافت دستمزد برای روزهای اعتصاب - فرمول گنگی: 50 درصد اين دستمزد را دريافت می کنند، ولی در مقابل آن بايد اضافه کاری کنند. به عبارتی تنها يک مساعده است.

حق داشتن اتحاديه در کارخانه ها. توافقی بر روی اين مسئله انجام نشد وصرفا شماری از نکات بود که قرار است در بحث های بعدی مورد توجه واقع گردد.

بيمه های اجتماعی. در مورد بيمه پزشکی، هزينه هر فرد قبلا 30درصد بود، حالا بنا بر اين شد که به 25درصد تقليل کند. اما قانون افزايش از 20 درصد به 30 درصدی که در سال 1967 مقرر گرديد، برچيده نشد.

موارد ديگر مانند ساعات کار، بازنشستگی، تقليل دستمزدها، توافقی انجام نگرفت.

حتی در اين حالت هم برای رهبری اتحاديه های کارگری خيلی وقت گرفت ـ حدود سه هفته ـ تا بتوانند به اعتصاب پايان بخشيده و مجبور شدن برای وادار کردن کارگر به بازگشت به کار، در هر کارخانه ای کارگران را تهديد کنند.

در نهايت اما فشار بوروکرات های رهبری اتحاديه و حزب نتيجه بخشيده و همان طور که سرمقاله نشريه "هیومنیته" (6 ژوئن) خبر داد "بازگشت پيروزمندانه به کار" آغاز گرديد. در بعضی محل های کارگری اين مسئله از جانب کارگران بازتابی شديد داشت.

روز اول ژوئن، در گار دلو پاريس سعی کردند تا با زور قطارها را به کار بياندازند. کارگران با دراز کشيدن بر روی ريل راه آهن از عبور قطار جلوگيری کردند. روز سوم ژوئن کارگران "سود آوياسيون" (در نانت) جايی که اولين اقدام برای اشغال محل کار صورت گرفته بود، در اعلاميه ای مصررانه از کارگران خواستند تا اعتصاب عمومی را تا "پيروزی کامل" ادامه دهند. در جاهای ديگر برخورد به اين روشنی نبود. مثلا در "لوالوآ" در يک رفراندم، دو سوم کارگران از پيشنهاد مديريت ناراضی، ولی تنها يک سوم خواهان ادامه اعتصاب بودند. در فروشگاه های بزرگ پاريس کارگران دموراليزه شده يکی بعد از ديگری به سر کار خود بازگشتند.

بنا به گفته اتحاديه دليل شکست در خاتمه دادن به اعتصاب در بعضی بخش ها:

"...به ويژه رفتار کارفرمايان منحط و لجوج که از دادن امتيازاتی که به بخش های ديگر داده شده، امتناع کرده اند. اتحاديه CGT مصررانه خواهان تسويه حساب در زمينه مطالبات کارگری در بخش های آهن و فولاد، کائوچو و لاستيک و ساير صنايع است. به همان نحوی که در ساير بخش های اقتصادی بزرگ انجام شده است. اين مسئله موضوعی است سراسری و بايد دولت و CNPF در آن دخالت کند....

اتحاديه از عموم مردمی که با مسئوليت اتحاديه کارگری آشنا هستند و آرامش ميليون ها اعتصاب کنندگان را ديده اند، می خواهد که از قربانيان اين تبعيض غيرعادلانه و شرم آور از حمايتی محکم برخوردار سازند."

تزوير بی پرده اتحاديه که از يک طرف خواهان کسب پشتيبانی برای کارگران در اعتصاب است و از طرف ديگر خودش در جاهای ديگر بهترين شکل اين همبستگی را با تشويق کارگران به بازگشت به کار از بين می برد، واقعا تنفرآور است.

7 ژوئن اتهاماتی در ارتباط با زدوخورد بين "گروهها" و دولت بعد از اقدام شکست خورده اشغال مجدد کارخانه رنو در فلينس مطرح شد. يکی از مقامات محلی اتحاديه گفت: "به سختی می توان باور کرد که کارفرمايان صنايع مهندسی با دست بالايی که دارند، پشتيبانی ای که از دولت دريافت می کنند و خشونت پليس و تحريکات انجام شده، همگی هماهنگ صورت نگرفته باشد."

در بيشتر موارد، بازگشت به کار با يک رأی گيری "دموکراتيک" تعيين می شد. در بيشتر کارخانجات که کارگران مبارز حضور داشتند، اغلب رأی بسيار نزديک بود. بنابراين در رنو، پس از حمله نيروهای CRS، نتيجه رأی اين گونه شد: در بيلان کورت، جايی که نمايندگان اتحاديه آشکارا به بازگشت به کار رأی دادند، 78 درصد کارگران از آنان پيروی کردند. اما در فلينتس، جايی که کارگران طرفدار اعتصاب به نمايندگان اتحاديه اجازه صحبت کردن ندادند، بازگشت به کار به 58 درصد تقليل پيدا کرد (4811 رأی در مقابل 3890 رأی و 25 رأی ممتنع).

در پژو روز9 ژوئن، رأی نزديک تر بود. از ميان 25800 کارگر تنها 5279 نفر در رأی گيری شرکت کرده و از اين تعداد 2664 نفر به بازگشت به کار و 2615 نفر برعليه آن رأی دادند. کار روز 10 ژوئيه مجددا شروع شد. اما اعتصاب جديدی هم روز بعد آغاز گرديد و تا 20 ژوئن ادامه پيدا نمود. در آن زمان7/84 درصد از 15000 کارگر در اعتصاب به بازگشت به سر کار خود رأی دادند.

در سيروئن پاريس، به دنبال دخالت رهبر بوروکرات حزب کمونيست، از 24279 کارگر، 18519 در رأی گيری شرکت کرده و 13184 نفر (يا 18/71 درصد) به بازگشت به کار رأی دادند.

نقش اتحاديه CGT در بهترين حالت گيج کننده و در بدترين حالت ارتکاب به جرم بود. در سيتروئن، در رأی گيری بار اول که با رأی های مخفی مديريت در خارج از کارخانه سازماندهی شده بود، اتحاديه هيچ عکس العملی نشان نداده و تنها به اين که "مردم آزادند که رآی بدهند" اکتفا کرد. در دوره بعدی رأی گيری، از کاغذ رنگی با رنگ متفاوتی استفاده شد و ناظران اتحاديه با دقت اين رأی گيری را در کنترل داشتند. در "پلی مکانيک" اتحاديه مسئله را به اين نحو مبهم کرد که گفت رأی داده شده نه يا آری به بازگشت به کار نيست، بلکه نه يا آری به پيشنهاد مديريت است. در "کرديت ليئونا" پاريس، هيچ نظارتی انجام نگرفت و در نتيجه کسی می توانست چندين بار رأی بدهد. در "تامسون ـژنويليه" قبل از رأی گيری، اتحاديه اعلاميه پخش کرد و نشريه هیومنیته را فروخت و در اعلاميه و نشريه اعلام کرد که کارگران تامسون همگی به سر کار خود باز گشته و دستاورهای بزرگی داشته اند. برای اين که ثابت کنند که خبری که داده اند صحت دارد، اجازه دادند تا کارگرانی که در اعتصاب نبودند رأی دهند. در "سوـمارشال" و "ايسی لس مولينو" نه تنها کارگرانی که در اعتصاب نبودن رأی دادند، بلکه سرکارگران و متصديان و حتی مديريت هم اجازه شرکت در رأی گيری بر سر مسئله بازکشت به کار را يافت.

در چنين شرايطی که بازگشت به کار بخش بخش انجام می شد، اطلاعات رسانی امری حياتی بود، به اين دليل واضح که تصميم به بازگشت به کار يا نه بستگی به تصميماتی داشت که در جاهای ديگر گرفته می شد.

در حمل و نقل پاريس ـ مترو و اتوبوسرانی ـ نمايندگان اتحاديه های کارگری تنها کسانی بودند که ترمينال به ترمينال می رفتند. آنها به کارگر هر ترمينالی می گفتند: "شما مخالف بازگشت به کار هستيد، ولی در اين صورت شما فقط خودتان هستيد. بقيه جملگی می خواهند به سر کارشان برگردند." در نتيجه، در حالی که کارگران ترمينال"رو لوبرون" رأی به ادامه اعتصاب داده بودند، به ترمينال های ديگر گفته شده بود که 85 درصد آنان رأی به بازگشت داده اند. کميته اعتصاب منتخب کارگران لوبرون بعد از شنيدن سخنان نمايندگان اتحاديه و شنيدن اين که بقيه به سر کارشان بازگشته بودند، عليرغم رأی کارگران به آنان گفتند که به سر کارشان بازگردند. در آخر و در نتيجه اين عمل، کارگران حمل ونقل که 4 هفته در اعتصاب بودند، دموراليزه شده به سر کار خود بازگشتند.

کميته های عمل محلی مختلف در اعلاميه هايی که بيرون دادند سعی کردند تا حقايق را به کارگران بگويند، اما هيچ سازماندهی وجود نداشته که بتواند اطلاعات حياتی را به موقع رد و بدل کند. چقدر وضع می توانست متفاوت باشد، چنانچه يک حزب انقلابی با روزنامه ای که هر روز بيرون می آمد و حتی شايد يک فرستنده راديويی وجود داشت!

به طور سطحی، نقش اتحاديه های کارگری کاتوليک سابق CFDT کمی بيشتر از CGT کنونی که به وسيله حزب کمونيست کنترل می شود، مبارز بود. همان طور که مشهور است، آنان در بيلان کورت اپوزيسيون CGT بودند و به هيئت نمايندگان دانشجويی خوشامد گفتند. آنان هر جا که در اقليت قرار می گرفتند، از نقش عوام فريبانه خود استفاده می کردند و در مواردی چند هم از خيانت های CGT جلوگيری نمودند. در نتيجه در تامسون ـ ژنويليه با کمک قدرت CFDT از اشتياق CGT در بازگشت به سر کار جلوگيری به عمل آمد. اما CFDT تنها می توانست در درون چارچوبی بوروکراتيک کار کند ـ در نتيجه در تامسون ـ ژنويليه اتحاديه پذيرفت که برای بازگشت به کار يک رأی گيری مخفی در هر کارخانه یه طور مجزا انجام شود، به جای کل کمپانی. به همين ترتيب، در سيتروئن پاريس، CFDT خواهان ادامه اعتصاب شد، ولی هيچ کوششی در جهت تحريم رأی گيری نکرد.

در جاهای ديگر CFDT آشکارا ضد اعتصاب بود. پس بنابراين در روئن ـپولنک اين اتحاديه تصميم گرفت که روز 12 ژوئن، بر خلاف رأی 580 نفر در مقابل آرای470 نفری (به ادامه اعتصاب) توسط کارگرانی که کارخانه را اشغال کرده بودند، به سر کار برگردد.

تجزيه و تحليل های اسناد موجود، نقش CFDT را اين گونه خلاصه می کند:

مواردی وجود دارد که نشان می دهد از آنجايی که CFDT در اکثريت قرار داشت، نقشی را که از طرف بورژوازی نسبت به اتحاديه های کارگری به عهده اش گذاشته شده بود، يعنی بارگشت به کار را به طور کامل بازی نمود. اين همان چيزی بود که مشخصا در برليه، پژو و رودياستا پيش آمد. همين امر در کارخانه برليه ـونيسو پيش آمد و CFDT قراردادی در آنجا امضا کرد که "اتحاديه سرکارگران و تکنيسين ها را به رسميت شناخت. اتحاديه CGT با آن مخالفت کرد و به اين ترتيب به نمايندگان CFDT اين امکان را داد که نقشی را که در جاهای ديگر CGT ايفا می کرد، حالا آنان در اينجا ايفا نمايند و آن "محکوم کردن رفتار يک اقليت سکتاريست و ضددموکراتيک" بود. بازگشت به سر کار قرار شد در روز 19 ژوئن، تنها با رأی 56 درصد از آنانی که می بايد رأی می دادند، مشخص شود.

CFDT به دفعات مکرر در دشمنی با CGT در سيتروئن، سودــآوياسيون، رنوـفلينس دست به اقداماتی زده بود. در آخر، اعتصاب نامحدودی که برای روز 19 ژوئن گرفته شده بود و روز بعد منحل گرديد، به وضوح نشان می دهد که قصد آنان به هيچ وجه بسيج کارگران نبود، بلکه يک مانور تاکتيکی صرفا برعليه CGT بود.

روابط بين CGT و CFDT که قبل از ماه مه نسبتا خوب بود، در ظرف اين مدت خيلی خراب شده بود. بعضی از انتخابات اخير کارخانه ها نشان می دهد که در جاهايی که CFDT قبلا اکثريت را داشت، تعداد رأی به CGT بالا رفته بود ولی در جاهايی CGT قبلا اکثريت را داشت، حالا CFDT رأی بيشتر آورده بود.

در رنو اعضای CGT اين اتحاديه را رها کرده و به CFDT پيوستند. در يکی از اين کارگاه ها که اصطلاحا به "کرملين" معروف بود، پيش از اعتصاب تنها يک عضو داشت، اما حالا تعداد اعضايش برابر اعضای اتحاديه CGT شد.

FO فدراسيون اتحاديه های کارگری سوسيال دموکراتيک عليرغم منابع ضعيفی که داشت، موفق شد تا نقش هميشگی خود، يعنی شکستن اعتصاب را کامل کند. در وزارت تدارکات، نمايندگان فدراسيون که پرقدرت ترين تشکيلات بشمار می آيد، هيچ نصيحتی نداشتند به جز اين که بگويند که اعتصاب غيرقانونی است.

تمام فدراسيون های کارگری به انتظارات رژيم پاسخ گفتند. "لوموند" به وضوح می نويسد: "کارفرمايان مانند حکومت، از وجود يک اتحاديه پر قدرت، يعنی اتحاديه کارگری ای که هر کاری را طبق دستور عمل می کند، بهره می برند."

حتی تنها مطالبات اقتصادی مطلق که CGTکوشش کرد تا اين مبارزه را به آن تقليل دهد، برای آن بخش هايی که مبارزه را ادامه دادند، امتيازاتی درپی داشت. در کارخانجات سيتروئن که کنترل وضعيت در دست اتحاديه CGT بود، دستاورها از همه کمتر بودـ 10درصد افزايش دستمزدی که در ماه ژانويه داده شده بود، کسر گرديد. در مقابل خدماتی که اتحاديه به کارفرمايان کرد، اين اجازه را يافت که نشريه اتحاديه را در کارخانه پخش کند. در رنو دستاورهای قابل ملاحظه ای اضافه بر "توافقات گرنل" به دست آمد، مثل افزايش دستمزد ديگری بين 2 تا 4 درصد و يک ساعت تقليل ساعات کار هفتگی با حفظ دستمزد. در بخش دولتی، برق، گاز، راه آهن، حمل ونقل پاريس، پست بزرگترين دستاوردها را داشتند.

بازگشت به کار اما به هيچ وجه ارتباطی با خاتمه مبارزات نداشت، برخلاف آن، اين تجربه آنان را به سطح بالاتری از مبارزه جويی رساند و بازگشت به کار امکان رشد سازماندهی را در اشکالی جديد فراهم آورد.

اگر چه بلوغ کامل جنبش، در يک اعتصاب غير رسمی را تا پائيز نمی توان انتظار داشت، اما هم اکنون مبارزه به سطح بالايی رسيده است. در کارخانه "مولينو" کارگران به سرعت نسبت به تبعيضی که بين کارگران اعتصاب کننده و کارگرانی که در اعتصاب شرکت نکردند گذاشته می شد، عکس العمل نشان دادند. بلافاصله چندين اعتصاب کوتاه مدت بدون آمادگی قبلی اعلام شد که حدود 700 تا 800 کارگر را در برمی گرفت. در رنو، روز 19 ژوئن کارگران در دفاع از کارگران خارجی (که در اعتصاب خيلی فعال بودند) دست از کار کشيدند. اين حرکت در مقابل تهديد به تجديد نکردن کنترات کار آنها بود. CFDT در ابتدا از اين آکسيون حمايت کرد، اما بعد به بهانه اين که CGT در آن آکسيون شرکت نکرده، عقب نشينی کرد.

در رنو (فلينس) بعد از کوششی که برای شروع مجدد کار در روز 10 ژوئن صورت گرفت، کارگران روز 11 ژوئن برخلاف مخالفت هر دو اتحاديه CGT و CFDT کارخانه را بار ديگر اشغال کردند.

يکی از مسائل اصلی ای که کارگران با آن روبرو هستند، بازيابی نيرو و توان مديريت است ـ يعنی اضافه کاری کردن برای جبران دستمزد از دست رفته در دوران اعتصاب. خيلی از کارگران نگران آن هستند که نتوانند پيش از فرا رسيدن عيد، اين کمبود را جبران کنند. اين امر خود به تنهايی دليل تشنج می شود. به اين جهت، در يکی از کارخانجات "روسل" کارگران اجازه يافتند تا بر روی اصول اين بازيابی نيرو و توان رأی بدهند، اما نه بر روی اشکال آن و از خيلی ها خواسته شد که يک ساعت بيشتر کار کنند، در نتيجه وقتی اين کارگران کارخانه را ترک می کردند، در حقيقت يافتن وسيله رفت و آمد غيرممکن بود. در رنو که از رايانه برای محاسبه چک ها استفاده می شود، به نظر می رسد که هدف اصلی جلوگيری کردن کارگران از دستيابی به علم اين که چه اندازه کارفرمايان به آنها مقروض هستند و اين که اين مبالغ چگونه محاسبه می شوند، باشد.

در کنار اين، مسئله اخراج ها هم مطرح است. در کارخانه 925 سيتروئن، کارگرانی که ماهانه دستمزد دريافت می کنند، از موضوع خبر دارند. اعتصابات غيررسمی که کسی در فرانسه به آن آشنايی ندارد، در حال گسترش است و شايد تا پاييز موجی از آن ظاهر شود.

در چنين مبارزاتی، اتحاديه ها کماکان همان نقش چوب لای چرخ را بازی می کنند. در کارخانه "آسورانس ژنرال" پاريس، اتحاديه ها با اصل جبران با کار اجباری را مخالفت کردند، ولی حاضر نشدند حتی برای نيم ساعت اعتصاب کنند.

در سيتروئن اتحاديه CGT در حالی که داشت به حساب ها بر سر اختلافی رسيدگی می کرد و اختلاف به زمانی برمی گشت که آنها می خواست جلوی کارگرانی را بگيرند که داشتند از کارخانه در مقابل نيروهای CRS دفاع می کردند، به جسارت خود تا اين حد ادامه دادند که اعلاميه برعليه يکی از مبارزين صادر کردند:

...آنها می خواستند به مرحله ديگری از فعاليت خود برسند و سعی کردند تا همه چيز را تخريب کنند. X(کارگری که ما نمی خواهيم با اسم ياد کنيم، ولی در اين اعلاميه از او نام برده بودند) خودش به کميسيون اتحاديه اقرار کرده است.

ما اين گونه اقدامات را که با جهت گيری ما غريبه و به جنبش کارگری ما صدمه می زند، محکوم می کنيم. ما رهبران اتحاديه ای می خواهيم که چنانچه از اين مسائل مطلع می شوند، قاطعانه برخورد کنند، زيرا به نفع مديريت سيتروئن و رژيم گاليستی است. انسان هايی ما X بقيه ای که در گروه او هستند، هيچ جايی نه در اتحاديه و نه در کارخانه دارند.

تصويری که ترسيم شده در نتيجه، تصويری بسيار گيج کننده است ـو اطلاعات مفصل ما که فقط از آن کارخانه هايی است که اتفاقا مبارزين انقلابی را در ميان خود داشتند، هم کمکی به اين تصوير نکرد، با وجود اين که اين مبارزين سعی می کردند تا تجارب خود را از حوادث داخل کارخانه در اختيار روزنامه نگاران بيرون از کارخانه می بگذارند. اما خطوط اصلی، يعنی خيانت اتحاديه و مبارزه مداوم، کاملا روشن است.

کميته های عمل

خلاء ی در ميان جريانات چپ وجود داشت. آنها حتی نطفه های شوراها ـ يعنی شوراهای کارگری در ارتباط با کميته های اعتصاب منتخب کارگران ـ نبودند. و نه حزب انقلابی وجود داشت؛ حزبی که در آن وضعيت بشدت به آن نياز بود.

کميته های عمل به جانشينی شوراهايی که وجود نداشتند و به جای حزبی که وجود نداشت، ايجاد شدند.

عجب بديل ابتکاری پرشکوهی!

کميته های عمل منعکس کننده آگاهی نابرابر مردم جنگجو بودـ از همه مهمتر تفاوت فاحش بين دانشجويان و جمعی از کارگران صنايع بود.

ابتکار ايجاد کميته های عمل و "کميته های رده های پايين" در محل های مختلف تفاوت های بزرگی با هم داشتند و اين تفاوت ها را می شود در نمونه های زير ديد.

روئن ـپولنک (ويتری): 39 کميته رده های پايين وجود داشت. هر کدام برای خود 4 نماينده برای کميته مرکزی انتخاب کردند. در نتيجه 156 عضو داشتند که 78 تن آنان اعضای دائمی بشمار می آمدند. اين نمايندگان انتخاب می شدند ولی هميشه قابل فراخوانی بودند. جلسات کميته مرکزی روزانه بود و در حضور عموم برگزار می شد.

وزارت تدارکات: صبح هر روز، مجمع عمومی ای از تمام کارکنان ايجاد می شد. اين بخش رهبری اعتصاب را به عهده داشت و هر روز يک دبير ديگری را انتخاب می کرد. وظيفه اين دبير تصميم گيری آزاد محدود بود (بنابراين تا 8 ژوئن آنها 18 دبير عضو کرده بودند).

خارج از کارخانه، نياز عمده سازماندهی مواد غذايی بود. جنبش 22 مارس به ايجاد سازمان هايی که مرغ و سيب زمينی را در کارخانه تقسيم می کردند، کمک کرد. در "رن" از طرف دهقانان تماس هايی ايجاد شد و در همبستگی با کارگران، دهقانان مرغ و خرگوش برای کارگران می فرستادند.

اين ساختارها، در حالی که ذاتاً بسيار دموکراتيک بودند، اما در اساس به وضعيت اعتصاب بستگی داشتند، بويژه به مضمون يک اعتصاب فعال، در جايی که کارگران شروع به کنترل ابزار توليد کرده اند. در پايان اعتصاب اين اشکال نمی توانستند ادامه بيابند. اما نوعی تسلسل امکان داشت. مثلا نوعی کميته رده های پايين که بيشتر دوام بياورد، ايجاد شد.

دوره فعاليت اعضای کميته رده های پايين، شش ماه بود. کميته متشکل از نمايندگان منتخب تمام پرسنل واحد مربوطه بود. تعداد اين نمايندگان حدود 10 درصد تعداد کل نيروی کار بود. نيمی از اين نمايندگان هر سه ماه يک بار عوض می شوند. هيچ نماينده ای نمی تواند دو بار برای نمايندگی انتخاب شود. هدف از اين کار اين بود که تمام کارگران فرصت اين را بيابند که در مقام مسئوليت قرار بگيرند. نمايندگان را هر موقع لازم بود می توان فراخواند.

اما نقش کميته های رده های پايين الزاماً نقشی پيچيده داشت. نارضايتی وسيعی در ميان کارگران اتحاديه ای به علت نقشی که رهبری اتحاديه ها در اعتصاب بازی کردند، وجود داشت و از دل اين نارضايتی، آگاهی به نياز اشکال ديگری از سازماندهی ايجاد شد. در خيلی موارد، اين سازمان ها توانستند بر روی اتحاديه ها برای مذاکره فشار آورده و ابعاد خيانت های اتحاديه ها را محدود کنند. اما در دوران کوتاه و پر تب و تابی که وجود داشت، اين اشکال نوين سازماندهی نتوانستند قدرت را از اتحاديه ها بگيرند و تنها کاری که توانستند بکنند اين بود که با سازشی ناموزون، مضطربانه در کنار آنها باقی بمانند.

يکی از دلايل اين امر، نياز به غلبه به رفتار قبلی بود. برای مثال، يکی از دستاوردهای قابل ملاحظه کميته مرکزی، طريقی بود که کارگران را به حضور و دخالت می کشيد؛ روشی که پيش از اين سابقه نداشت ـتعدادی از بهترين مبارزين از اين بخش می آمدندـ اما در ابتدا مطالبه داشتن نماينده در اعتصاب، برای کارگرانی که اتحاديه ای نبودند، بازتاب نامطلوبی بين کارگران اتحاديه ای گذاشت. کارگرانی که عضو اتحاديه بودند، برايشان قدم بزرگی محسوب می شد.

ضعف کميته مرکزی با رفتار مديريت (کارخانه ها) که مشتاق مذاکره با بوروکرات های اتحاديه ها بودند، فزونی گرفت. در بعضی از آنها مثل مولينو، مديريت از ملاقات نمايندگان منتخب کارگران امتناع ورزيد.

به هر حال، کميته های رده های پايين، به وضوح کامل پيشرفت نوينی را در کارخانه ها نمايندگی می کنند. در يکی از کارخانه ها، روسل، کارگران نمايندگان خود را در آن کارخانه، بدون هيچ گونه فرماليته و بدون دخالت اتحاديه ها انتخاب کردندـ عملی که تقريبا هرگز پيش از اين در فرانسه اتفاق نيافتاده بود.

به همين ترتيب، گزارشات رسيده از روئن ـ پلنک نشان می دهد که کميته رده پايين در دو هفته اول اعتصاب، برای گرفتن قدرت و جانشين اتحاديه ها شدن، خيلی پيشرفت کرده بود: ليست تمام پيشنهادات تهيه و بحث شده و بهترين آنها به رأی گذاشته شد (مثل اجازه ورود کارگران غيراتحاديه ای به کميته نمايندگی). ما لازم است به اين هم اشاره کنيم که در طول اين دوره، آنان که عضو اتحاديه بودند با کميته های رده پايين بدون هيچ گونه تضاد درونی، همکاری کردند. در حقيقت می توانيم بگوييم که ديگر به طور کلی کارگر اتحاديه و کارگر غيراتحاديه ای وجود نداشت؛ همه اشغال کننده کارخانه بودند. کميته نمايندگی به طور کلی تحت کنترل کميته مرکزی بود.

در حال حاضر سه نوع کميته عمل وجود دارند: 1ـ کميته عمل محلی ـ تمام کسانی در يک محل مشخصی زندگی می کنند، می توانند به اين کميته بپيوندند؛ 2ـ کميته عمل در محل کار و 3ـ کميته عمل مشترک دانشجويی و کارگری. آخری که در دوران اعتصاب نقش مهمی را بازی کرد، حالا رو به تحليل می رود. دو تای اول در حال حاضر فعال ترند.

بزرگترين ضعف کميته های عمل يکی قطعه قطعه بودن آنها است و ديگری نداشتن چشم انداز. اعضای کميته های عمل از بوروکراسی به درستی می هراسند. اغلب آنها هر گونه سازمان مرکزيت داشته را آغشته به بوروکراتيسم می دانند. در نتيجه هماهنگی ميان اين کميته ها به ندرت وجود دارد.

در حال حاضر اين ارزيابی که آيا کميته های عمل ـ در ضمن عمل و بحث ها ـيک تجزيه سياسی و گروه بندی دوباره خواهند کرد که به ساختن حزب انقلابی می انجامد يا نه، خيلی زود است. همچنين ممکن است کميته های عمل و بخصوص کميته های مرکزی، به عنوان وسيله ای برای تحريک رهبری کارگران رده پايين صنايع عمل کنند؛ چيزی نه بی مانند به کارگران پيشرو کارخانه ها در انگلستان (نقشی که در ميان کارگران در انگلستان يافت می شود، ولی نه در فرانسه).

No comments: